سلام دوست عزیزم
یادداشت شما رو خوندم و بینهایت متاسفم بابت خاطرات تلخی که یادآوریشون هنوز شما رو آزار میده و اشک به چشمتون میاره. شما فقط یه بچهی معصوم و بیپناه بودین که مثل تمام بچهها، در مقابل والدینش قدرتی نداره. این هیچ ربطی به بیعرضگی و بیخدایی و نمکنشناسی و تلخی شما نداره جانم. هر کس دیگری هم به جای شما بود همین احساسات سنگین رو تجربه میکرد حتما.
شما خودآگاهی بالایی دارید خوشبختانه. در مورد خودتون، همسرتون، فرزندتون و همچنین نیاز به مراجعه به روانشناس. لطفا در انتخاب روانشناس خیلی دقت کنید و قبل از مراجعه از تبحر ایشون در کمک به خودتون اطمینان حاصل کنید.
علاوه بر خاطرات گذشتهتون، به نظر میرسه شما نیاز دارید جراتورزی رو تمرین کنید و در کنارش روی مهارتهای ارتباطی و همچنین فرزندپروری بیشتر تمرکز کنید تا بتونید رابطهی گرمتری رو با همسرتون تجربه کنید و به سایرین نیز اجازهی مداخله در رابطهی بین خودتون با همسر و یا فرزندتون رو ندید.
به خدای بزرگ میسپارمتون
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید