نام ارسال کننده محرمانه می باشد
55 بازدید
1 تبادل تجربه
سلام . ۵ سال از ازدواجمون میگذره و یک دختر داریم. شاید زندگیمون برای خیلی ها رویا و توهم فانتزی باشه . ما خیلی باهم خوبیم خیلی . و تا چند وقت پیش فکر میکردم اونم من رو واقعا دوست داره . تا اینکه به زور من رو فرستاد برم مسافرت به بهانه اینکه بچه داری تنهایی سخته و من کلاس دارم با خانواده ات برو . وقتی برگشتم تو گوشی همسرم دیدم تو اتاق برادرش با هم کلی گل آماده کردن برای کشیدن و ازشون عکس گرفتن . این اواخر مصرف سیگارشم بالا رفته بود . اینم بگم من سیگار یکی از خط قرمزهام بود و وقت ازدواج که سنتی بود ، گفت ترک کردم و من بارها شک کردم و پرسیدم گفت با برادرم میومدیم اون تو ماشین کشیده . خلاصه که فهمیدم دروغ گفته و خودشم سیگار میکشه منتها پنهانی . مشاور رفتم گفتم دروغش اذیت میکنه چون من تو عمرم بهش یک کلمه هم دروغ نگفتم . گفت ببخشش بلاخره اونم آدمه ترسیده از دستت بده بعد خوبی و بدی هاش رو بزار روی ترازو خودت میگی خیلی خوبه . خلاصه گذشت کردم تو دلم ولی به روش نیاوردم گفتم بزار حساب ببره و همچنان اگرم میکشه تو اداره یکی دوتا . تا اینکه فهمیدم با برادرش حدود ۱۵ تا گل درست کردن و مصرف کردن . گفت تفریحی بوده به خدا گفتم اگه تفریحی بوده دو نفر آدم یکدفعه ۱۵ نخ گفت تو اشتباه دیدی دو سه تا بوده . گفتم باشه گوشیت رو بده ریکاوری کنم که نداد . یه برادر بیشعور و بی عرضه که خانواده مثل دخترها تربیتش کردن و هی بهش باج دادن هرکاری میخواد بکنه . همسرمم برادرش رو دوست داره ولی هر وقت که باهمن تمام خط قرمزهای من رو زیر پا میزاره . باعث شده از برادرش متنفر بشم . حس میکنم از دوست داشتنم سو استفاده کرده و چون میدونه چقدر دوستش دارم این کارو کرده و گفته عین سیگار بیخیال میشه . قسم خورد گفت میخوام سیگار رو هم ترک کنم .ولی باز هروقت از بیرون میاد دهنش بوی گند میده . منم گفتم دیگه بسه بعد از این دوتا همخونه ایم باهم . حدود دوماه هست هیچ رابطه ای نداریم در صورتی که هفته ای دو الی سه بار برقرار بود . خیلی ناراحتم دارم سعی میکنم حس دوست داشتنم رو خاموش کنم تا اگه یکبار دیگه همچین حرکتی دیدم ازش راحت جدا بشم و دیگه احساسم مانعم نشه .
خیلی خسته ام آقای دکتر توان مقابله با دروغ گویی رو ندارم . همسرم سیگار رو ترک نمیکنه که هیچ به سمت گل هم کشیده شده .