2794

نفرین عروس به پدرشوهر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 947 بازدید

سلام خسته نباشید

من دوسال و نیم هست که عقد هستم و با شوهرم خداروشکر هیچ مشکلی ندارم و تا حالاش که خوب بوده ولی پدرشوهرم همیشه باعث میشه که بین من و شوهرم یا خانواده شوهرم فاصله بیوفته. شوهرم یه زمین داره و نزدیک ۲ سال پیش تصمیم گرفتیم بفروشیمش چون نمیتونستیم بسازیم و زمین ما خیلی قیمتی هست که در ازای اون یه خونه کامل میتونیم بخریم ولی خب بازم پدرشوهرم نذاشت و تازه یه دعواهایی راه می انداخت و همه رو علیه من و شوهرم میکرد که همه به ماچیز میگفتن و منم دلم میشکست.

خب ماهم اومدیم و و نفروختیمش و با خون دلم میگم شوهرم تو این ۲ سال خیلی تلاش کرد واسه نقشه و پروانه گرفتن واسه زمین و خیلی سختی کشید چون جاش خیلی خوب بود خیلی هم کارداشت که تا ۲ سال طول کشید. خلاصه ما قبل عید که هنوز گرونی نبود اومدیم برگه ای که مال میلگردها بود دادیم به پدرشوهرم و گفت آشنا دارم و میرم کار و واستون اوکی میکنم و ماهم گفتیم خب خودش میدونه چیکار کنه و بعد ۳ ماه بهش گفتم پس چی شد اوضاع خوب نیستها و اونم خیلی ریلکس گفت من یه دفعه رفتم و بسته بود و برگه رو دادم به مادرشوهرت گفتم بده به شوهرت و منم داغون  شدم... بعد حدودا سه روز پیش رفتم خونشون و بهش گفتم پسرت ۲۶ میلیون رفته پرسیده میلگردهاش میشه و اگه قبل عید شده بود قشنگ ۱۰ میلیون به نفعمون بود اینا هیچی الان پسرت میگه من خودم ۲۶ میلیون رو میدم و آیا کمکش میکنی تا بتونه خونش رو بسازه اونم خیلی قشنگ گفت نه ندارم از کجا بیارم... درصورتی که حالا بماند مال های دیگش و حقوق زیادش. یه باغ داره که وقتی عقد کردیم گفت میفروشم کمکش میکنم خونش رو بسازه ولی الان داره به باغش خیلی میرسه و هی دامادهاش رو میبره اونجا و خوش گذرونی میکنن اصلا انگار نه انگار روزی این حرف رو زده. 

خلاصه بخاطر همین دعوایی که شد مادرشوهرم رفت خونه دختر کوچیکش و پدرشوهرمم توی خونه که نمیاد میره توی باغش و بعدم واسه ناهار و شام رفته بودخونه ی دختربزرگش و به شوهر منم نگفته بود که حالا که ناهار و شام نداری بیا اونجا. این از این دیشبم همشون (همه ی خانوادشون) خونه خواهرشوهر کوچیکم بودن و به منو شوهرم نگفتن😑😑

و شوهرم خیلی داره اذیت میشه و خودمم همینجور😔

دیشب که  اونا خونه خواهرشوهرم بودن منو شوهرمم باهم رفتیم بیرون و همینجور بغض کرده بودم و توی دلم نفرینش میکردم و برگشتنم هم همینجور چشمم به آسمون بود و گریه میکردم و نفرینش میکردم

.حالا سوال من اینه آیا نفرین من میگیره؟ بخدا خیلی عذاب کشیدیم هم من و هم شوهرم میدونم که احترام به پدر و مادر واجبه ولی پدرشوهر من یه آدم حریص و پرطمع هست که خیلی جاها ما رو ضربه زده و از ته دل گریه کردم که همیشه بین منو شوهرم یا خانواده شوهرم فاصله میندازه😢 لطفا کمکم کنید دارم میمیرم از غصه...

اطلاعات تکمیلی

سن 24 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور مذهبی

سلام 
نفرین کردن کار درستی نیست.ما فقط کسانی رو می تونیم نفرین کنیم که خداوند هم اونهارو نفرین کرده مثل دشمنان اهل بیت و ظالمین. 
ضمنا ممکنه کسی امروز به ما ظلم کنه اما بعدا هدایت بشه و مستحق نفرین نباشه. 
نفرین اگر به حق باشه می گیره. اما اگه ناحق باشه به خود آدم برمی گرده. 
به جای نفرین کردن، کار رو دست خدا بسپارید. خدا خودش می دونه چطور با بنده هاش رفتار کنه.
اصلا امید به پدر شوهر و هیچ کس دیگری نداشته باشید.
تمام توکل و چشم امیدتون به خدا باشه.خدا هرگز انسان رو ناامید نمی کنه و تنها نمیزاره. 
برای انجام کارهایی مثل همین زمین یا خونه، اصلا لازم نیست ایشون رو در جریان بگذارید. 
خودتون امورات زندگیتون رو انجام بدید و به ایشون و ثروتش، چشم ندوزید. خدا کمکتون می کنه.
در مورد ارتباط با همسر و خانواده همسر هم نگران نباشید. وقتی اونها از شما بدی نبینند، کم کم خودشون به سمت شما میان.
موفق و موید باشید. 

 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید