سلام دوست عزیزم
اوایل ازدواجتون از خانوادهی همسرتون انتظار داشتید که براتون هدیه بگیرن یا بهتون تعارف کنن برای شام یا ناهار. ولی این کارها انجام نشد و شما هم چون انتظاراتتون برآورده نشد، دیگه زیاد تحویلشون نگرفتید و روز به روز بیشتر ازشون فاصله گرفتید. ولی جاری شما صرفا با خوشرفتاری و زبان شیرین تونستن جایگاه خوبی رو در خانواده به دست بیارن. اینطور که متوجه شدم قبلا با همسرتون در خصوص این موارد صحبت کردید اما مشکل کماکان به قوت خودش باقی هست. مقایسهی این شرایط، شما رو ناراحت و دلآزرده کرده و الان نمیدونید باید چطور رفتار کنید.
اینطور که از گفتههای شما متوجه شدم، همسر شما مرد مهربان، توانمند و مسئولیتپذیری هستن که نه تنها یک هزار تومنی از خانوادهشون کمک نگرفتن، بلکه بدهیهای پدرشون رو هم پرداخت کردن. این نقطهی قوتی در زندگی شما هست که نه تنها نیازمند کمک از جانب دیگران نیستید بلکه توانایی کمک کردن و حمایت کردن رو هم دارید و اصطلاحا از ابتدا روی پای خودتون ایستادید.
میخوام ازتون بپرسم تا به حال برای رفع این مشکل چه کار کردین؟ تحویل نگرفتن خانوادهی همسرتون و فاصله گرفتن ازشون نه تنها مسالهی شما رو حل نکرده، بلکه باعث شده احساس بدی پیدا کنید. این رو میشه از کلماتی که در توصیفشون به کار بردید متوجه شد. با خودتون فکر کنید اگر انقدر ازشون خشمگین نبودین، در صورتی که میخواستید برای بهبود رابطهتون کاری انجام بدید چه کار میکردید؟ فرض کنید یک دوست میاد با شما مشورت کنه و شرایط مشابهی رو که توضیح دادین براتون تعریف میکنه. چه راهکارهایی به ذهنتون میرسه که به دوستتون پیشنهاد بدین؟ به عنوان یک راهنمایی میتونم این نکته رو بهتون یادآوری کنم که گاهی اوقات، ما بدون صرف وقت و هزینهی زیاد، صرفا با ایجاد تغییراتی در رفتار خودمون میتونیم بر دیگران تاثیرگذار باشیم. میتونیم باعث بشیم دیگران دربارهی ما به شکل متفاوتی فکر کنن. نسبت به ما احساس متفاوتی داشته باشن. و طبیعتا رفتار متفاوتی رو ازشون شاهد خواهیم بود.
با آرزوی شادی روزافزون برای شما
بی احترامی برادرشوهرم نسبت به من
پاسخ سلام و وقت بخیر . دوست عزیزم متوجهم که صحبت ایشون یک بی احترامیه و برای شما ناراحت کننده اس اما واکنش شما هم در برابر این صحبت بسیار مهم است، آیا در برابر چنین اهانتی سکوت میکنید؟ آیا میخندید و دیگران...
ممنونم خیلی, متشکرم
خیلی ممنونم از راهنماییتون ولی اینقدر ازشون ناراحتم که نمیتونم رابطه ام رو باهاشون خوب کنم آخه ما خیلی ضرر کردیم بابت خودخواهی هاشون ولی اونها نه تنها سپاس گزار نبودن بلکه متوقع تر هم شدند. الان هم شوهرم جدی نمیگیره این بحث ها رو و میگه سعی کن به کارهاشون فکر نکنی, نمیدونم بیشتر این آزارم میده که فکر میکنن من بدم و فکر نمیکنن که خودشون باعث سردی من نسبت به خودشون شدن.
سلام. دوست عزیزم، اگر فکر میکنید که در گذشته، عملکرد شما نسبت به خانوادهی همسرتون درست نبوده، کاری که میتونید الان انجام بدید این هست که با مرور گذشته، خودتون رو بیش از پیش ناراحت نکنید. بلکه از گذشته درس بگیرید و در آینده، رفتار مناسبتری رو جایگزین کنید. مثلا اگر فکر میکنید در گذشته از نظر مالی، متضرر شدید میتونید با همکاری و توافق همسرتون، دیگه اون اشتباهات رو در ارتباط با سایر افراد تکرار نکنید. مسالهی دیگه این هست که خانوادهی همسرتون به شما نگفتن که در مورد شما چه فکری میکنن. اینکه فکر میکنن شما بد هستید، گفتهی اونها نیست. فکر خودتون هست. شما دارید با این فکر، حس بدی در خودتون ایجاد میکنید. و این حس بد باعث میشه نسبت بهشون سردتر بشید و نتونید روی بهبود رابطهتون کار بکنید. این موردی هست که در روابط خیلی از ما اتفاق میفته و فقط شما نیستید که الان دچارش شدید. به خودتون فرصت بیشتری بدید و هر وقت آرامش بیشتری پیدا کردین، دربارهش تصمیم بگیرید که میخواین رفتار قبلی رو ادامه بدید یا دوست دارید رابطهی گرمتری رو با خانوادهی همسرتون تجربه کنید. و اینکه عزیزم، اگر فکری شما رو آزار میده، لطفا حواستون باشه که در طول روز مدام برای خودتون مرورش نکنید. چرا که این کار، جز بدتر کردن حس و حال روحی و جسمی شما و تاثیر منفی روی روابطتون با دیگران، هرگز نتیجهی مطلوبی نخواهد داشت. میتونید در طول هفته ساعاتی رو به ورزش، مدیتیشن، مطالعه، پیادهروی و ... اختصاص بدید تا اغلب تمرکزتون روی یک مساله باقی نمونه. شاد باشید