تفاوت فرهنگی و اختلاف با نامزد

سلام چند روز قبل به خاطر خساست و بیخیالی نامزدم دعوامون شد خیلی سرد و خشکه و خیلی هم خسیس است . هیچ کاری برای من نکرده .خودش تنبله سرکار نمیره و میخواد توی خونه خودشو مشغول به دام داری کنه نه جایی میره نه چیزی میخره بعد از من که یه دختر 19 ساله ام انتظار داره برم سرکار پولشو بدم بهش که توی روستا خونه درست کنه و منو ببره اونجا گوسفند داری کنم. منم توی شهر بزرگ شدم و حالم بهم میخوره از اینجور کارها. از اول ازدواج هم شرط گذاشتم و بهش گفتم اونم قبول کرد بعد عقد شدیم ولی حالا همه رو فراموش کرده میگه من شرطی قبول نکردم چیزی امضا نکردم و هرجا دلم بخواد میبرمت برای زندگی حتی اگر کنارخیابون بخوام چادر بزنم اختیار تو دارم. همه آرزوهامو نابود کرد. یه بار دلم میخواست منو ببره بیرون واسه تفریح . یه بار آرزو داشتم در طول این مدت بهم زنگ بزنه . خانوادش خیلی نامردند محدودش کردند بهش اجازه رفت و آمد نمیدن. از مامانش میترسه که برام یه چیزی بگیره. خدا نکنه که من یه لباس جدید بپوشم و جلوی مادرشوهرم آفتابی بشم صدتا قسم و آیه باید بخورم که اینو خودم خریدم و مال پسر تو نیست. نه عید نه مناسبت نه تولد نه... هیچوقت هیچی برام نگرفته . عید که رفتم خونشون دو روز اونجا بودم مهمون رفت و آمد داشتند مثل کوزت کار کردم براشون شبش از پا درد و کمر درد خوابم نمیبرد ولی هنوزم منو تنبل میدونند چون قالی نمیبافم و گوسفند داری بلد نیستم .

خیلی دمُده و عقب افتاده اند. باهام بد رفتاری میکنند آخرین باری که خونشون بودم 1 ماه پیش بود که غذای فاسد ته مونده برادرشوهرم که از سرکار پس آورده بود بهم دادند و مسموم شدم سه روز تموم توی بیمارستان بودم کسی یه زنگ نزد که بگه تو زنده ای یا مردی حداقل به شییع جنازت برسیم. خیلی نامردند شوهرمم وابسته به اون هاست ازشون میترسه و منو کنار گذاشته. به خاطر همه این ها باهاش دعوام شد گفتم نمیخوامت دیگه تو خیلی نمک نشناسی . برگشته به من میگه برو سرکار و پولشو بده تا جمت کنم بریم سر زندگی خودمون خیلی بیشعوره همش تحقیرم میکنه فحش میده منو بی ارزش حساب کرده . خانوادمم پشتم نیستند .من دیگه خسته شدم از دستش میخوام جدا بشم خیلی اذیتم کردند خیلی بهم ظلم شده . تفاوت فرهنگی زیادی داریم باهاشون. از اول خودشونو خوب و بزرگ جلوه دادند که منو گول بزنند. الان یه هفته هست قهریم باهم نه زنگی نه پیامی هیچ صدایی ازش نیست اینقدر سرد و خشکه شبیه پیرمردهای عهدبوقه . یک بار آرزو داشتم منو بغل کنه یا ابراز علاقه کنه ولی..