ماجرای عشقی خواستگارم و تردید برای ادامه رابطه

سلام وقتتون بخیر

چند ماه پیش با یه آقایی بیست و هفت ساله آشنا شدم مادر من درجریان موضوع بودن و من به این آقا علاقه دارم این آقا قبلا یه خانم تو زندگیشون بود که پایان رابطه شون بد بوده و اول به این آقا گفتن فوت شده و بعد از مدتی متوجه میشن که اون خانم زنده هستن و ازدواج کردن من درجریان گذشته اون آقا قرار گرفتم موضوع رابطه ایشونم برمیگرده به چهار سال قبل از شروع رابطه ما

یه دفعه به خاطر موضوع گذشتشون با هم بحث کردیم و من خواستم که رابطه رو تموم کنیم و ایشون اصرار به ادامه داشتن و منم قبول کردم یکی دوماه پیش بخاطر یه سری مسائل با هم بحثمون شد و رابطه از طرف من تموم شد ولی ما همچنان پیگیر هم بودیم

چند دفعه ای هم بخاطر یه سری مسائل صحبت هایی کردیم و گفتن درگیر کنار اومدن با گذشتشون هستن 

الان پیام دادن و مجدد میخوان که رابطه رو از نو شروع کنیم و گفتن منو بیشتر از جونشون دوست دارن و نمیخوان من رو از دست بدن گفتن با گذشته کنار اومدن و همه چیز رو فراموش کردن و میخوان رابطمون رو جدی تر کنن هر کاری که من بخوام میکنن که من مجدد بهشون اعتماد کنم و بعدش اگه اعتماد من جلب نشد هر کاری که من خواستم همون رو انجام بدیم

ممنون میشم راهنماییم کنید که راه درست رو انتخاب کنم و چه جوری بفهمم که به گذشته فکر میکنه یا نه؟