سلام عزیزم.ممنون از توضیح مفصلی که دادی.ناراحتیت از اون اتفاق قابل درک هست.ولی اتفاقی که داره میفته خیلی غیرطبیعی نیست.شما و همسر دو فرد از دو فرهنگ و تربیت متفاوتید.در زندگی فردی مشکلاتی داشتید و بدلیل بستر پر عشق خانواده، نقد و یا تعدیل نمی شدید.ازدواج رابطه دشوار و سازنده ایه.چون بسیار نزدیک هست و فشار زیادی برای تغییر روی طرفین ایجاد می کنه.قطعا هردوتون نسبت به روزهای اول آشنایی خیلی تغییر کردید و صبورتر و پخته تر و منعطف تر شدید.فقط نباید برای رسیدن به شرایط ایده آل عجله کنی و رابطه ی رو به رشدتون رو تخریب کنی.در نمونه ای که گفتی همسرت تعامل نسبتا خوبی باهات داشته و گرچه بهتر بود کنارت میموند، ولی مرد بی مسوولیتی نبوده نسبت به مردان نرمال اطراف! از هر اتفاق تلخ زوجی در سالهای اول ازدواج، باید درس بگیری که تکرار نشه.مثلا اینکه کارهای یک مهمانی رو از روز قبل آماده کنی. توانایی محترمانه رد کردن درخواستهای بی موقع رو کسب کنی. میشد شماره عمو رو از بابا بگیری و خودت با ایشون صحبت کنی و ضمن عذرخواهی زمان نزدیکی رو برای دیدار سرحوصله شون هماهنگ کنی که بدون رنجش و دستپاچگی اون شب رو سپری کنی؛ و یا در هنگام صحبت با همسرت در تلفن از رفتارهای تحریک کننده مثل کوبیدن روی گوشی پرهیز کنی چون هر عملی عکس العملی داره که قطعا برات خوشایند نیست.خلاصه سختی سالهای اولیه زندگی طبیعیه تا با هم همخو و هماهنگ بشید.سخت نگیر.با همسر آشتی کن و از رابطه با اگاهی از طبیعی بودن این تنشها لذت ببر.
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید