تبعیض خانواده شوهر بین جاری ها

سلام خدمت شما مشاور عزیز من 3ساله ازدواج کردم اوایل رابطه خوبی بامادرشوهرم داشتم ولی خب شوهرم چندبارتوی خونه مادرشوهرم بامن دعواگرفت وجلوی اونها دعواکردیم....اوایل مادرشوهرم خیلی دوستم داشت طوریکه بین منو جاریم همیشه ازمن تعریف میکرد البته من دیرتراز جاریم ازدواج کردم ولی زودتر رفتم خونم همش کلا2ماه عقدبودم ولی اون 2سال عقدبود چون میگفت پدرم فعلا نمیتونه جهیزیه بده...الان طوری شده که مادرشوهرم با اون خیلی خوبه بخدا اصلا نمیخوام تعریف کنم ولی همه انگشت به دهن موندن وقتی جهیزیه ام رودیدن حتی فامیلای جاریم گفتن مگه میشه توی 2ماه اینهمه جهیزیه داد البته بگم طبق توافقمون تمام جهیزیه رومن آوردم ....درصورتیکه مادرشوهرم میدونه جاریم نتونست جهیزیه ای جورکنه وپسرش بیشترجهیزیه مثل ال ای دی و یخچال وگاز وسرویس چوب ومبل وماشین لباسشویی و....روخریده اماهمش ازجهیزیه اون و ازآرایش شب عروسی جاریم و..تعریف میکنه بغیرازاون یکسره جلوی من میگه فلانی باسلیقس فلانی جهیزیه اش رنگی رنگیه و...واقعا اینقدر تعریف کرده ازش دلم شکسته بخدا اولا به جاریم پشت سرش یه حرفهایی میگفت....میگفت زشته وقدش کوتاهه وخانوادش کلاس ندارن وبی ادبه و....الان دقیقأبرعکس شده اسم اونو باجان صدامیکنه امابه من همش میگه این!برای اون ازسرجاش مامیشه اماواسه من نه..تلفنی بااون خوب صحبت میکنه اما دل منوخون میکنه باخانوادش خیلی خوبه چشم دیدن خانواده منونداره حتی به خواهروداداشام تهمت زده وبه مادرم بیخودفحش داده (بخدابهش بدی نکردم طوری شده همش شب وروز میگم چرااینطورشد)اصلا عزت واحترام نمیذاره..ولی بااین حال میخوام بامن هم درست رفتاربشه بخداهرچی تلاش میکنم خوبی میکنم برعکس میشه تماس میگیرم گرم وخندون احوال میپرسم مادرشوهرم میگه شما؟...بازبه روی خودم نمیارم خودمومعرفی میکنم ومکالمه روادامه میدم وخونمون میاد همش ازکارهای من ایرادمیگیره چشم وابرومیره ومنوشوهرم به دعوا میده ...توی گوشی یکسره عکسای عروسی جاریم داره وهمش به من وفامیلاش نشون میده میگه ببین فلانی چقدخوشگله....ولی عکسهای من حذف کرده..اگه من مانتوکفش ولباسی بخرم میگه صرفه جویی کنید ولی باورکنید جاریم یکسره درحال خریده بازم به اون میگه اینقد دخترصرفه جویی و...من واسه عروسی فامیلاش رفتم آرایشگاه میگه چرارفتی پول اضافه دادی خودت آرایش میکردی ولی واسه اونوگفت وای چقدماه شدی تازه اون رفت آتلیه عکس هم انداخت...همین عیدی من مادرشوهرم وخواهرمادرشوهرم وفامیلاش  چندنوع غذابا بچه کوچیک درست کردم یه دستت دردنکنه نه مادرشوهرم نه فامیلاش نگفتن اماجاریم ازبیرون غذاگرفت اونم یک نوع مادرشوهرم و همه ازش کلی تعریف کردن و تشکرکردن واقعأ ناراحت شدم ...خسته ام دلخورم ازاینهمه تبعیض.....آخه چرا؟باورکنیدمن هم تیپم بهتره همه خوشگلترم(حتی مادرشوهرم اون اوایل گفت همچنین خاله شوهرم)وحتی تحصیلاتم بالاتره....افاده ای هم نیستم احترام ازجون ودل میزارم هربارهمه اینهاروفراموش میکنم ومیگم درست میشه اماتوی ارتباط بعدی دوباره تکرارمیشه...طوری شده حتی شوهرمم دیگه اخلاقش به مادرش رفته وازرفتارهای جاریم تعریف میکنه ومنوبااون مقایسه میکنه....دلم شکسته...بهم بگید وقتی مادرشوهرم ازجاریم تعریف میکنه چه عکس العملی داشته باشم(من اصلا نقطه ضعف نشون ندادم حتی همراه بااون تعریف هم کردم ازجاریم)؟؟؟ و اینکه قضیه اینهمه تفاوت گذاشتن وتبعیض چیه؟(البته نگفته نماند یکبارپیش شوهرم گفتم مادرت همیشه بااون جان جان میکنه اما به من نه رفت به مادرش گفت وگفتم چراگفتی...) و مادرش به من گفت نه من هردوتون رو دوس دارم!!!میشه راهنماییم کنید ممنونم ازشما وهمچنین ازسایت خوبتون.