2794
logo

کلیـنـیـک
از ما بپرسید

کلینیک

از ما بپرسید
از ما بپرسید

کلینیک

  1.  کلینیک
  2.  پرسش ها
  3.  روانشناسی
  4.  بی توجهی هسرم به دلتنگی های من

بی توجهی هسرم به دلتنگی های من

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 176 بازدید

سلام  .

من الان ۸ ماه عروسی کردم دیگه واقعا نمیدونم از کی باید کمک بگیرم دوست ندارم زندگیم به این روند پیش بره . من ۲۲ سال دارم شوهرم مرد خیلی خیلی مهربونیه ولی کاری نداره که من ناراحتم و یا دلتنگ خانوادم من دور از خانوادم هستم و طبقه دوم خونه پدر شوهرم زندگی میکنم . مادرشوهرم فوت شده و خب شوهرم بیشتر وقتش رو در کنار پدرش هست حتی مواقعی که خواهرش میاد باز هم در کنار اونا هست کاری هم نداره من توی خونه تنهام از روز ازدواج حتی یک بار هم به تنهایی ناهار نخوردیم نمیذاره من به تنهایی برای مدت کوتاهی به دیدن خانوادم برم خودش شاغله و نمیتونه. روز به روز دارم افسرده میشم و شوهرم توجهی بهم نداره فقط مثل یه رباط بغلم میکنه میبوستم و میگه دوست دارم ولی کارهاش برام بی معنیه دارم ذره ذره جلوش  آب میشم

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۲ شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
  • بی توجهی همسر
    • پاسخ مشاور

    مشاور خانواده

    سلام دوست خوبم
    سال جدید رو تبریک میگم بهت و امیدوارم با اومدن بهار شرایطی برای دیدار با خانوادت برات پیش اومده باشه

    دوری از خانواده یک مقدار سخت هتو این برای من قابل درک هست خصوصا که شما بسیر هم جوان هستید 

    اما خوب این رو هم در نظر داشته باشید که الان همسر مهربانی دارید که اولویت زندگی شما ایشون هستن 
    معمولا زمانی که منزل عروس و داماد ها با خانواده شوهربسیار نزدیک هست اینطور چیز ها طبیعی هست و شما هم سعی کنید پا به پای همسرتون به دیدارپدر و اعزای دیگر خانوادشون برین و وتتون رو با اونها بگذرونین این طوری هم شما تنها و افسرده نمیشین هم بیشتر مقبول خانواه شوهر میشید
    ضمن اینکه میتونید با توجه به این همراهیتون از همسرتون درخواست کنین بعضی از اوقات رو دو نفری سپری کنین
    همه این مسایی که فرمودین قابل حل هستن اما باید به شیوه درست و در زمان مناسب ابراز بشن

    با خانواده خودتون هم بیشتر از طریق تلفن یا تماس های تصوری ارتباط داشته باش یا از اونها خواهش کن به دیدنت بیان 

    در انتها باید یاداوری کنم بهت که هر دوره ای از زندگی به سبکی سپری میشه بعضی از شرایز قابل تغییر هستن و با بخشی از شرایط رو که نمیشه تغییری در اونها به وجود اورد باید سازگار شد و پذیرفت
    بیشتر با همسرت درصحبت کن و احساساتت رو به زبون بیار
    سا خوبی برات رزو میکنم
     

    تجربه شما

    اولین نفری باشید که نظر میدهید
    پرسش ها و پاسخ های مشابه

    هسرم جدا از من و بچه ها زندگی میکند

    پاسخ سلام عزیزم، من واقعا متاسفم که این شرایط و میشنوم متاسفم که جامعه ما و خانواده ها کودکان رو برای روز تنهایی خودشون بزرگ و آماده میکنن نه اینکه یک مرد بالغ و یک زن بالغ تحویل اجتماع بدهند! این چرخه م...