سلام. پنج ساله ازدواج کردم خواهرمم دقیقا چند ماه بعد از من ازدواج کرد شوهرخواهرم با یکی از فامیلهای پدری که مرد خائنی هست دوستی مخفیانه داشته و شوهرخواهرمم توی کاراش وارد میکرده از شوهرم شنیدم که مشترک با یک خانم بدکاره دوست بودند حتی آوردن خونه خواهرم وقتی خواهرم خونه نبوده اینارو شوهرم وقتی گفت که با شوهر خواهرم رابطش خراب شد من از اون روز بهش اصلا اعتماد ندارم به لطف من رابطشون یکم بهتر شد چون از ناراحتی خواهرم ناراحت بودم همش میگفت چرا رفت و آمد نمیکنید منم به خاطر بچش سکوت کردم باهاشون رفت و آمد کردیم گفتم قرار نیست که همش پیش هم باشیم در حده یکی دو ساعته. آخه اونا توی شهر پدریم هستند ما هم وقتی میریم شهرستان یه سر هم به اونا میزدیم ولی جدیدا شوهرم تو شرکتشون برای شوهرخواهرم کار پیدا کرده و اصرار رو اصرار که باید بیای شهر ما برای خودت خوبه و این حرفها از اونجایی که اینا وفتی با هم هستند فقط دوست دارند ما رو دور بزنن برن سیگار بکشن حرفهای چرند بزنند من ناراحتم از اینکه میخواهند بیایند چون مطمئنم هم زندگی من هم خواهرم بهم میریزه اگر از هم دور باشند بهتره شوهر من آدم بسیار جوگیریه توی هر شرایطی قرار بگیره مثل جمع میشه بارها دیدم وقتی پیش هم هستند بهم اشاره میدند مثلا اون دختره رو دیدی و از این قبیل رفتارها از جهتی عذاب وجدان داره خفم میکنه میگم نکنه آینده خواهرم با این شغل تامین بشه و من مانعش بشم آخه از شغل خودش خیلی بهتره تو رو خدا کمکم کنید من چیکار کنم مطمئنم اینا باهم بیفتند شوهر منم برای یک بارم شده خیانت میکنه چون قبلا تحت تاثیر حرفاش قرار گرفت که خداروشکر همون روز اول فهمیدم و همه چیز تموم شد چیکار کنم کمکم کنید من بیست و شش سالمه شوهرم سی سال شوهر خواهرم سی و دو سال
اطلاعات تکمیلی
سن۲۶جنسیتزنشغل...وضعیت تاهل متاهلسلام
دوست خوبم نگرانی شما کاملا قابل درک هست برای من
شما از یک طرف نگران زندگی خودتون هستین
در درجه بعدی نگران زندگی همسرتون ،خواهرتون و همسر ایشون هستین
به نظر من شما دو تا راه دارین
اگر رابطه شما با خواهرتون صمیمی هست و ایشون حرف های شما رو قبول دارند باهاش صحبت کن و نظرش راجع به این مساله رو بپرسید
بگو شرایط این هست و من هم این چیزها رو میدونم،درسته که اگر شوهرت این شغل رو داشته باشه وضعیت مالی بهتری خواهید داشت اما هم زندگی من ممکنه خراب بشه هم زندگی خودت برای خواهرتون صادقانه هر چیزی که میدونید رو کامل توضیح بدین
و ایشون رو متوجه این مساله بکنید که مخالفت شما فقط به خاطر زندگی و ارتباط با همسرانتون هست و هیچ نظری مثل حسودی ندارید چون طبیعی هست که خواهر شما همچین برداشتی داشته باشه
از طرفی هم میتونین این مسایل رو واضح برای همسرتون بگین از احساسی که دارین با ایشون منطقی و بدون بی احترامی صحبت کنیین
فقط بهتون پیشنهاد میکنم راجع به این مسایل خوب فکر کنیین شاید حرف هایی که شوهر شما راجبه شوهر خواهرتون زده فقط از روی عصبانیت بوده و حقیقت نداشته یا ایشون یک مقداری مبالغه کردن
در نهایت هم حساسیت بیش از حد نشون ندین و آروم باشین همیشه زمان بهتر از هر چیزی اتفاقات رو به خوبی پیش میبره
با من در تماس باشید
ارادت
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید