2794
logo

کلیـنـیـک
از ما بپرسید

کلینیک

از ما بپرسید
از ما بپرسید

کلینیک

  1.  کلینیک
  2.  پرسش ها
  3.  روانشناسی
  4.  شکاکی و خیانت های همسر

شکاکی و خیانت های همسر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 196 بازدید

سلام. شوهرم دو سال پیش بهم خیانت کرد با همسایه طبقه پایینم دوست شد میدونم که رابطه ی جنسی نداشتن . من فهمیدم اما اصلا نتونستم ثابت کنم . از اون به بعد من بسیار ضربه خوردم و خیلی هم شکاک شدم. چون قبل از اون معتاد هم شده بود و خیلی راحت دروغ میگفت که من معتاد نیستم بخاطر همین دیگه نتونستم بهش اعتماد کنم. گوشی لمسی هم گرفت اما ازم پنهان کرده تا الان میگه ندارم اما دیدم که داره. و توی تلگرام به بقیه پیشنهاد دوستی میده و حتی سکس چت. اما وقتی ازش میپرسم خیلی به صورت حرفه ای میگه توهم زدی و شکاکی و از این حرفا. من واقعا خسته شدم. خیلی خیلی شکاک شدم. ما ده سال ازدواج کردیم .من بیست و هفت و شوهرم سی و چهار سالشه. در ضمن  من قبل از این اتفاقات هم یه چند سالی بود یکم شکاک شده بودم. لطفا بگید چیکار کنم دیگه شکاک نباشم خودمم خیلی خسته شدم اصلا آرامش ذهنی ندارم اصلا دلم نمیخواد شوهرم با هیچ زنی حرف بزنه همش فکر میکنم با همه دوسته. پیش مشاور هم رفتم اما خوب نشدم. هیپنوتیزمی وجود نداره که کلا ذهن من پاک بشه و این وقایع رو فراموش کنم؟ ببخشید طولانی شد. 

اطلاعات تکمیلی

سن۲۷جنسیتزنشغلخانه داروضعیت تاهلمتاهل
  • خیانت همسر
  • شکاک
    • پاسخ مشاور

    مشاور خانواده

    سلام دوست عزیز
    شکاکی شما طبیعی است چرا که  نه تنها مسائل گذشته تان حل نشده بلکه هنوز هم ادامه دارد و شما اثار خیانت رو در رفتار وعملکرد همسرتون میبینید با این حال چطور میشه شک نکرد ؟
    نکته ای که در صحبت های شما مهم بود این است که شما خودتان را سرزنش میکنید و تصورتان این است که این شمایید که دچار مشکل شده اید  دنبال دارو و درمان هستید  میگویید خوب نشده اید و به دنبال راهکار فراموشی میگردید 
    دوست عزیزم میخواهم که با خودتان صادق باشید میخواهید چه کسی را فریب دهید از اینکه دنبال راهکاری برای بی خیال شدن خودتان میگردید 
    تا زمانی که مسائل گذشته شما حل نشده و ادامه دارد شکاکیت شما هم ادامه خواهد داشت مگر اینکه همسرتان را با تمام این اوصاف بخواهید 
    اگر میخواهید به هر قیمتی شده در این زندگی بمانید پس باید چشمانتان را به رفتار همسرتان ببندید وزندگیتان را بکنید اگر نمیتوانید این روند را ادامه دهید باید به این فکر کنید که میتوانید هزینه این بی اعتمادی را بدهید ؟ میخواهید بمانید ویا بروید ؟ اگر بروید چه بدست می آورید وچه از دست میدهید؟ 
    ایبن ها مسائلی هست که باید در موردش فکر کنید و بعد که به نتیجه گیری رسیدید با همسرتان جدی ومصمم بدون انتقاد وسرزنش صحبت کنید نه از سر ناتوانی و مستاصل بودنتان 
    بگویید که بخاطر مسائل حل نشده ای که وجود دارد آرامش فکری ندارید وتوقعاتان از ایشان این است که اعتماد از دست رفته را برگردانند و پنهان کاری نداشته باشند از طرفی بخواهید توقعات وخواسته هایشان را از زندگی با شما بگویند اگر کم وکاستی در این زندگی احساس میکنند که ایشان را وارد روابط فرازناشویی میکند با شما در میان بگذارند مثلا نحوه روابط جنسی تان ویا ظاهر و رفتار و ..... وهر موضوعی که مربوط به رابطه شما دونفر میشود را بگویند 
    اگر مشکلی هست باهم حل کنید اگر نه توقع دارید به زندگی شان متعهد باشد درغیر این صورت شاید متحمل هزینه هایی شوند هزینه ای مثل از هم پاشیدگی زندگیشان 
    در آخر توصیه میکنم سعی کنید از نظر مالی به استقلال برسید و یک فعالیتی که به کسب در آمد ختم میشود فکر کنید

    تجربه شما

    اولین نفری باشید که نظر میدهید