سلام خسته نباشید. من ۲۸ سالمه . با پسر عموم ازدواج کردم زندگیم خوب بود تا وقتی که برادرم با خواهر شوهرم نامزد کردن و بعد از چند ماه مشکلاتشون برای منم مشکل ساز شده. خواهرشوهرم مهریه شو اجرا گذاشته و برای نفقه هم دم به دقیقه ۱۱۰ میارن جلو خونه پدرم.و هر لحظه مادر شوهر و دخترهاش میان توو حیاطی که باهم زندگی میکنیم و فحش و بدو بیراه و نفرین میکنن برادرمو ولی من ساکت توو خونه میشینم که آخرش بذارن برن. حالا برادر من توو راه نامزدشو دیده و بزور سوار ماشین کرده و برده.و باز دعواها شدت پیدا کرده جوری که شوهر من با میله آهنی رفته خونه بابام و بعد از کتک کاری که با برادرهای دیگه ام داشتن یه سیلی به پدرم زده که من از وقتی شنیدم دلم شکسته. حالا ۴ ساعته توو خونه است و من هیچ حرفی باهاش نزدم. در ضمن به فامیلاش هم گفته که منو از خونه بیرون میکنه. ولی به خودم چیزی نگفته. من کاملا مایوس و ناامید شدم نمیدونم چه رفتاری باهاش داشته باشم. مطمئنا اگه دوتا پسرهام نبودن میزاشتم میرفتم😢
اطلاعات تکمیلی
سن۲۸جنسیتزنشغلخانه داروضعیت تاهلمتاهل
آش نخورده و دهن سوخته . به شوهرت چه مربوطه دخالت میکنه