من يه خواهری دارم كه هفت سال از من بزگتره و بيوه ست و البته مامانم هم فوت كرده نميتونم ازش كمک بگيرم حس ميكنم خواهرم واسه شوهرم خود شيرينی میکنه و هر وقت شوهرم ميخواد بياد ميره آرايش ميكنه يا همه صندليها خالی باشه قشنگ ميره بغل شوهرم ميشينه دارم ديوانه ميشم فكر كنم شوهرم هم فهميده اما كمكم نميكنه يا بقولی ميخواد بگه تو خيلی رو من حساسی از طرفی هم اگه به خواهرم بگم ميترسم ناراحت شه و دلمم ميسوزه البته. خواهرم درس خونده و شاغله دختر خيلی جلفی نيست اما كاراش خيلی ناراحتم ميكنه و ديگه دوسش ندارم رو خودمم هر چقدر كار ميكنم نميتونم كنار بيام به خدا همش كارم شده گريه و استرس كه مبادا قرار بشه همو ببينيم. آخه چيكار كنم يعنی ميشه اين مشكل من حل شه ميترسم به خواهرم بگم پشيمون شم و حرف از دهنم بيرون آمده رو نميتونم كاريش كنم.
اطلاعات تکمیلی
سن٣٦جنسیتزنشغلخانه داروضعیت تاهلمتاهل
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید