سلام. من متولد 73 هستم و همسر متولد66 که یک سال پیش عروسی کردم و قبل از اون 6 ماه عقد بودیم. توی این یک سال مشکلات بسیار زیادی داشتم.از وابستگی شدید همسرم به مادرش و نزدیک شدن مادرش به همسرم طوری که اصلا منو نمیدید دیگه هرکاری که میکردم.خساست وحشتناک شوهرم.عدم کنترل به رفتار خود.عدم بلوغ عاطفی.و عدم کنترل خود در مواقع بحرانی.من خیلی سعی کردم ایشون رو پیش مشاور ببرم اما میگفت مشکلی نداریم و نمیام.تا اینکه من دقیقا یک سال بعداز زندگی مشترک کنسر تخمدان راست گرفتم و پیش مشاوره های زیادی رفتم همه گفتند سایکوسوماتیک شده ام و فشار های روانی انقدر زیاد بوده که من دچار این بیماری شدم.شوهرمم از وقتی من بیمار شدم منو تنها گذاشت و آورد منو خونه پدرم و هیچ خرجی برای دوا درمونم نکرد که هیچ مدام بهم میگفت ژنت مریضه نمیخوامت و....
حالا دکتر میگن باید درمان دارویی بشه آقا اما قبول نمیکنه و منم میخوام جدا شم و دکتر میگه با این شرایط برگشت تو سر خونه زندگی ییماری تو رو تحریک میکنه و دوباره فعال میکنه.اما میترسم از جدایی.ولی دیگه هیچ علاقه ای ندارم بهش و متنفر شدم ازش.حتی وقتی بیماریم رو فهیدم و شروع کردم به گریه کردن انقدر داد زد سرم که من شبونه خونه رو ترک کرد.اصلا نمیتونم درک کنه.یا زمان شیمی درمانیم اذیتم میکرد و میگفت خودتو لوس میکنی داروت مثل استامینوفنه جمع کن خودتو. و من حال جسمیم بد بود روحمم بدتر شده بود. الان نمیدونم دیگه باید چه کنم
ببخشید من خودم متولد 73 هستم و همسرم متولد 66.فراموش کردم درون متن سوالم اینو بنویسم