من از بچگی دچار اضطراب و استرس فراگیر بودم به واسطه شیوه تربیتی که رومون اعمال میشد.
الان ازدواج کردم و صاحب دوتا نوگل شدم..همیشه و در همه چی اضطراب دارم...همش دلم گواهی بد میده...دچار فوبیا شدم در رابطه با عزیزانم و این وسواس فکری مثل خوره افتاده به جونِ روح و روانم...
یکی دوبار به مشاور و روانپزشک مراجعه کردم و بهم دارو دادن که چون عوارضش آزاردهنده بود، کنار گذاشتم
اما چیزی که الان خیلی آزارم میده و آرامش رو ازم گرفته فوبیای گم شدن بچم هست...حتی جرئت نمی کنم چشم ازش بردارم...به شدت ترسو شدم و نمیذارم توی مهمونی و خیابون یا پارک از کنارم تکون بخوره..احساس درماندگی می کنم و اطرافیانمم خسته شدن.
خواهش می کنم کمکم کنید.
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید