سلام خسته نباشین من 5 ساله ازدواج کردم بخاطر بی پولی شوهرم یه سال و نیم کنار خونه مادر شوهرم زندگی کردم خیلی اذیت شدم همش مادر شوهرم فکر خودش بود یا پول میخواست یا باید مثل کارگر براش کار میکردیم .منم کلی اعصابم بهم میریخت بعد یه سال و نیم از اونجا رفتم وضع زندگیم بهتر شد دیگه دعواهام با شوهرمم کم شد .ما مستاجر بودیم مسله نازاییم اضافه شده بود هی زنگ میزد پول بده میخوام چیکار کنم. الان بعد 5 سال عوض نشدن من هر کار میکنم نمیشه هر چی میگن میگم ولش کن من خودمو خوب کنم مثلا همشون کنار همن منو نمیگن اصلا آدم حساب نمیکنن بعدم میگن نمیدونستیم میای یا حال نداشتیم زنگ بزنیم حرفهای اینطوری واقعا خسته شدم ازشون بدم میاد ببینمشون ولی بخاطر شوهرم کوتاه اومدم یعنی تا کی بی احترامیاشونو تحمل کنم همش بندازم پشت گوش اصلا درک نمیکنن تو چه وضعی هستم نازاییم درموندم کرده اینا بدترش کردن خواهش میکنم بگین من باید باهاشون چیکار کنم اصلا خودشون و خیلی بالا میگیرن هر چی تواضع نشون میدم نمیشه .
سلام خانم دکتر خیلی ممنون از راهنماییتون