سلام. من 31 سالمه لیسانس یکی از رشته های فنی مهندسی و کارمند دولت هستم. همسرم 33 سالشه و لیسانس حقوق و وکیل هست. ما دی ماه 91 عقد کردیم و اسفند ماه 92 رفتیم خونه خودمون
از ابتدای زندگیمون چالش های زیادی داشتیم با هم. حتی من یک بار دست به خودکشی زدم برای اینکه احساس ناتوانی میکردم در حل مشکلاتم. الان هم اصلا با هم رابطه خوبی نداریم. مدام یا دعوا داریم یا قهریم و من اصلا نمیتونم بفهم دلیل اصلیش چیه. شوهرم تو آخرین حرفش به من گفت دلیل این همه مشکلاتش با من اینه که من همش ازش انتظار دارم اونطوری که من میخوام باشه و رفتار کنه و چون اغلب کاری رو که من میخواستم کرده حالا من بد عادت شدم. درصورتی که من اصلا اینطوری نیستم. یعنی احساس نمیکنم که اینطوری هستم. شاید باشم و خودم نمیدونم. منم مشکلم باهاش اینه که فکر میکنم خیلی خودخواهه و خیلی هم سرد و یخ و بی محبته.
البته بگم شوهر منم محاسن خیلی خیلی زیادی هم داره.
امکان رفتم به مشاوره رو ندارم توروخدا کمکم کنید بگید از کجا شروع بکنم به حل مسأله. چیکار باید بکنم؟
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید