2794

من خیلی اختلاف توزندگیم دارم شوهرم دائم درصدد ایراد گرفتنه.دوساله ازدواج کردم تفاوت فرهنگی داریم .من همزبونشون نیستم. همیشه به من میگه هرچی گفتم تو بگو چشم.اوایل اخلاقش بهتر بود الان دست بزنم داره میگم تو دوران عقد میدونستم اعتیاد داره به خونوادمم گفتم پشتم رو نگرفتن الانم داره یه روز خوبه یه روز بد بهم میگه تقصیر توئه تو اعصابمو خرد کردی البته من میدونم لحن ام تنده مثلا مادرم از دنیا رفت برادرهام یه جا زندگی میکنندخونه مادرمم که اونجاست نمیذاره میگه نه دیگه مادرت نیست هر وقت میریم یه چیزی پیدا میکنه که بگه اینجا نیایم میگه داداشت اینجور کرد کارشون باهمه میگه داداشت سرکار اینجور کرد بهم سلام نداد حالا از داداش من کوچیکتره ها. میگم شاید حواسش نبوده فحش میده میگه تو از اونا دفاع نکن میگه طلاها مادرتو دادن رفت همه خرجها با اوناست طلام خودشون خریده بودن میگه چرا چکارشون کردن میگم نکنه برای ارث و میراثه اخه من پدرمم ندارم. خیلی اذیت میکنه اگرم به برادرم بگم میگه دخالت .خواهرم گفته بود به برادرم منو اذیت میکنه با خواهرم قطع رابطه کرد برادرمم میگه دیگه کم میرم چرا برادرت دخالت میکنه تو زندگیم. به من میگه برو دیگه هرکی بود رفته بود همش بهم توهین میکنه عقده ای میگه تو هروقت خواستم به خونوادم سربزنم اونجا اذیتم کردی درصورتیکه خودش بهانه میاره دعوا میندازه میره پیش دوستاش منو میذاره اونجا. اصلا اهل این نیست منو ببره مسافرت البته گاهیم مهربون میشه امابیشتر بدزبونی هاش تو ذهنمه میگه تو مثل پسرایی ازمن ایراد میگیره میگه فلانی خوشگله حالا من از اون خوشگلترم ها یا میگه کاش با فلانی ازدواج کردم بدبخت شدم برو. خونم چرا مهمون نمیاد .عکسهای عروسیمون رو جمع کرد گفت اینارو دیگه نزن دیوار. همش ناسزا میگه نفرین میکنه. من خیلی خسته ام هرچی من خوشم بیاد برعکسه میگه چون تو همش باهام مخالفت کردی روزهای خوبمو گرفتی ازت سردم منم باهاش سردشدم شب دوست دارم نبادخونه. یه بچه 1ساله دارم

پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیز
برای شرایطی که دارید متاسفم و میدونم که روزهای خوبی رو سپری نمیکنید به سن خودتون و همسرتون اشاره ای نکردید 
اینکه فکر کنید چون پدرو مادرتان فوت شده اند و بدون پشتوانه هستید شما را ضعیف تر میکند شما باید بتوانید اعتماد بنفستان را بالا ببرید و به خودتان متکی باشید 
در صحبت هایتان اشاره کردید که همسرتان اعتیاد دارند و در هنگام عصبانیت به ضرب وشتم ختم میشود در سوال قبلیتان هم اشاره کرده بودید که با چاقو به شما حمله میکنند 
در صحبت هایشان به شما میگویند که تمایلی به ادامه زندگی مشترک با شما ندارند و گویا قصد دارند شما اقدام کنید 
من متوجه شرایط شما هستم ومیدانم با داشتن یک فرزند 1ساله شرایط سختی دارید لکن ادامه این مسیر میتواند امنیت شما را بخطر بیندازد وفرزند شما در محیطی پر تنش وبدون امنیت زندگی کند 
ثوصیه من به شما اینست که با ایشان صحبت کنید وبگویید که تصمیمشان برای ادامه زندگی چیست اگر ایشان قصد ندارند ترک کنند و این رویه را ادامه دهند با  یک مشاور حقوقی صحبت کنید تا بتوانید حق وحقوقتان را مطالبه کنید 
برای ادامه زندگی با ایشان  همسرتان نیاز به مراجعه به روانپزشک دارد 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید