سلام من 29 سالمه متاهلم از وقتی که از دانشگاه فارغ التحصیل شدم دوستامو از دست دادم بنظرم یکم افسرده بودم و از اون موقع دیگه نتونستم رابطه ی صمیمی با کسی داشته باشم و دوست بشم البته بافامیل هم همینطورم و هرکس میخواد بهم نزدیک بشه یک جورایی ازش دوری میکنم که طرف نزدیکم نشه یا اینکه خیلی دیر ارتباط میگیرم مثلا وقتی باشگاه میرفتم اصلا باکسی دوست نشدم بعد هم که باچندنفر دوست شدم دفعه های بعد که خواستن بهم نزدیک شن ازشون دوری کردم و اونا هم ازم دور شدن حتی حوصله سلام هرروزه بهشون رو ندارم! از نظر فیزیکی فقط شوهرم بهم نزدیک میشه یا بغلم میکنه اگر حس کنم مثلا خواهرم میخواد بهم نزدیک بشه خوشم نمیاد چون تو خانواده مون اصلا کسی کس دیگه رو بغل نمیکنه مامانم اصلا احساس فیزیکی نشون نمیده به کسی درحالی که حس میکنم خیلی نیاز داره! چون از اول مسخره میدونست ماهم عادت کردیم! خیلی محتاط و منزوی هستم و خانه رو همیشه ترجیح میدم و هرجا هستم میخوام زود برگردم خونه.. چندروز پیش دکتر زنان رفتم چون نمیشناختمش استرس شدیدی داشتم و حس میکردم رنگم پریده چون یکجوری اطرافیان نگاهم میکردن و دستام یخ کرده بود و میلرزید...مشکل من چیه؟؟باید چیکار کنم؟؟ اگر لازمه حضوری برم پیش روانشناس لطفا درشهر قم بهم معرفی کنید..
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید