2794

افسردگی و ناامیدی

71 بازدید 1 تبادل تجربه

سلام25سالمه و4ساله ک متاهلم ی بچه 20ماهه دارم طی مشکلاتی ک باشوهرم دارم الان4ماهه قهر اومدم خونه مادرم و دارم کارای طلاقمو انجام میدم ناگفته نمونه ک پسرم ب دلایلی تاالان راه نمیره و زیر نظرمغزو اعصابه اطفاله خیلی هم گریه میکنه و کم خوابه همه اینا ب نحوی روی من تاثیر منفی گذاشتن و روحیمو خراب کردن...خیلی افسرده شدم از ی طرفی اگه بخام جدا بشم شرایطم سخترمیشه خیلی سردرگمم کمکم کنید....

پاسخ مشاور

مشاور پیش از ازدواج و زوج درمانی


بخشی از مشکلات شما به نگهداری و مراقبت از فرزندتان باز می‌گردد. شرایطِ روحی شما تاثیر مستقیمی در وضعیت روان‌شناختی کودکتان دارد. اینکه ‌بتوانید عواطف منفی، گریه و پریشانی پسرتان را تحمل کنید، در خودتان نگه دارید، هضم کنید و به عنوان تجربه‌ای قابل تحمل‌تر به کودک بازگردانید و کودک این پیغام را از شما دریافت کند که آنچه برای من قابل تحمل نیست، مادر می‌تواند تحمل نماید، پس من هم می‌توانم (به زودی) تحمل کنم.
حتماً غذا دادن پرندگان به جوجه‌هایش را دیده‌اید. مادر دانه‌های سفت و سخت را نوک می‌زند، به درون می‌فرستد، بعد غذای هضم شده و نرم که جوجه می‌تواند ببلعد را بیرون می‌دهد و در دهان او می‌گذارد؛ نگهداریِ کودک انسان نیز چنین الگویی دارد، مادر گریه و خشم کودک را به درون می‌برد و بعد آنچه کودک قادر به هضمش است (توجه، مراقبت) را بیرون می دهد‌. به عبارت دیگر، کودک انسان پریشانی و عواطف منفی‌اش را درون مادر می‌اندازد تا مادر آن را هضم کند و به کودک بازگرداند (یعنی کودک هر چقدر ناآرام باشد و گریه کند باز مادر بغلش کند، آرامش کند، به او توجه کند و کودک را به حال خود رها نکند و یا مقابله به مثل نکند).
 اگر به علت شرایط پرتنش و افسردگی نتوانید عواطف منفی کودکتان را پذیرا باشید، کودک با تکلیفی زودهنگام مواجه می شود که هنوز آمادگی روان شناختی لازم برای انجامش را به دست نیاورده است و این ناکامی فراتر از تاب و توانش است:
اینکه خودش مجبور باشد خودش را آرام کند، در صورتیکه نوباوه قادر نیست (بدون مراقبت مادر) خودش، خودش را آرام کند. بنابراین ممکن است کودک این ناکامی غیر قابل تحمل را در قالب مشکلات مختلف بروز دهد. اگر شما آرامش‌تان را به دست آورید، کودک نیز بهبود قابل توجهی نشان خواهد داد.

اشاره نکردید با همسرتان چه مشکلاتی داشتید که منجر به قهر کردن و بازگشت به منزل پدری شده است؟ آیا این مشکلات از ابتدا وجود داشته اند یا اخیراً ایجاد شده اند؟ شرایط زندگی با همسرتان چطور بوده که جدا بودن از ایشان را ترجیح می دهید؟ در این ۴ ماه دوری برای بهبود روابط تان چه کارهایی انجام داده اید؟ آیا همسرتون هم با جدایی موافق هستند؟ آیا شاغل هستید؟ درآمد شخصی دارید؟ آیا به تنهایی از پس نگهداری از فرزندتان بر می آیید؟ لطفا ابتدا به این سئوالات پاسخ دهید.



 

تجربه شما

ن میشه گف از اوایل ازدواج ای مشکلات بود ولی ب تدریج بیشتر شد...مشکل اصلی منو اون خیانتش ب منه ک ب هیچ وجه نتونستم باش کنار بیام خیلی تلاش کردم اون شخصه از زندگی بیرون کنم ولی متاسفانه ب دلیل امنیتی ک شوهرم بش داده همه نقشهای من نقش براب شد...باخودشم حرف زدم میگه باشه ولی باز همونه شاغل نیستم و توی این4ماه خرج بچه رو پدرش میفرسته ولی درصورت انجام جدایی بچه رو پدرش میبره شرایط زندگی من بااون شرایط نرمالی نبوده