2794
سلام .من سه ساله ازدواج کردم. .تو این مدت سعی کردم برا شوهرم تو محبت واحترام چیزی کم نذارم.ولی هرچی من بیشتر محیت کردم اون بیشتر به من کم محلی کرد.اوایل خوب بودیم واین ارتباط دوطرفه بود ولی متاسفانه با تحریک اطرافیانش به خصوص خواهرش کم کم رابطه عاطفیش با من کم شد.من مشکلی با خواهرشوهرم ندارم ولی ایشون به من به چشم یه رقیب که برادرشو ازش گرفته نگاه میکنه.بگذریم چون مشکل اصلی من شوهرمه که کاملا تحت تاثیر خانوادشه.هرچی سعی کردم با محبت به خودم وابسته کنم نشد مثلا.تو تمام مناسبتها براش کادو میخرم ولی اون هیچ وقت حتی تولدیا روز زن یادش نبوده.حتی برا رابطه جنسی هم منتظره من پیشقدم بشم.صبحا میره سر کار شبا هم خستگی رو بهونه میکنه وزود میخوابه ولی اگه قرار بشه بریم خونه مامانش از خستگی خبری نیست شاید .گفتنش درست نباشه من از لحاظ خانواده وتحصیلات وقیافه خیلی بالاتر از شوهرم بودم وهمه مخالف ازدواج ما بودن ولی من پای انتخابم ایستادم وبا چنگ ودندون سعی کردم زندگیمو حفظکنم ولی دیگه خسته شدم😯
! سوال در انتظار پاسخ است .

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید