2794

سلام وقت بخیر من دخترهستم و 19 سالمه هنوز مجردم من از بچگی توی شهرمون خوب کوچیک بود مردم همو میشناختن من از یه پسری خوشم اومده بود وقتی 15 سالم بود تا یه مدتی بعد رفتش سربازی من ندیدمش وقتی سربازیش تموم شد اتفاقی شد که ما باهم دوست شدیم و الان دو سال نیم هست که باهمیم و من خیلی واقعا بهش علاقه دارم خواستگاری خیلی زیادم داشتم همشونو رد کردم میدونم این طرفمم منو خیلی دوست داره بخاطر من هم یه شغل خوب انتخاب کرد الانم داره همه تلاششون میکنه ماشین بخره خب یکمی وضعش خوب نیست مثلا ماشین خونه اینا نداره 

بعد من خانواده سه چهار ماه پیش فهمیدن که ما باهم هستیم وقتی خیلی بد شد و ابروم جلوی خانوادم رفت و بابام با پسره صحبت کرد و اون گفت که من دخترتونو میخوام ولی بابام با شدت مخالفت کرد و گفت نه چون خانوادشون کمی خوب نیستن بابا و مامانش خوبن اما برادراش معتاد هستن البته برادرای ناتنی اون معتادن خود پسرم خیلی قسم خورده من لب به این چیزا نزدم وقتی میبینم برادرام اینجور زندگیشون خراب شده من چرا این کارو کنم 

خلاصه گذشت از این ماجرا ما دوباره باهم حرف میزنیم من واقعا نمیتونم ولش کنم ده بار مامانم بهم گفته فراموشش کنم زندگیمو بخاطر این کار خراب نکنم ایام عید یه نفر اومدن خواستگاریم و اومدن خونمون و اون پسر از من خوشش اومده من ولی جواب نه دادم و خیلی اذیت شدم از اطراف فامیلامون حرف پشتم زدن که قبول نمیکنمو فلان چند وقت پیشم دوباره اومدن برام و من گفتم نه الان دوباره این پسر که اومده بود خواستگاریم به یکی از فامیلامون گفته که منو خیلی دوست داره و هرکار حاضره بکنه خب شرایطشم واقعا عالیه همه چی داره خانوادم اصرار که قبول کن اما من بخدا نمیتونم از فکرش اون کسی که دوسش دارم بیرون بیام تموم زندگیم و فکرم اون شده چجور میتونم ولش کنم تروخدا کمکم کنید من بین دوراهی موندم نمییدونم بخاطر اون کسی که دوسش دارم صبر کنم چون خیلی کنارش ارومم یام که تموم کنم این رابطه رو و با اون شخص ازدواج کنم من کاملا گیج شدم و خیلی حالم بده کاری نمیتونم بکنم همش گریه چجوریم که بامادرمم اصلا راحت نیستم حرف دلمو بهش بزنم 

اونا به فکر ابروشونن گفت اگه قبول کنیم با اون ازدواج کنی مردوم چی میگن میگن دخترشونو دادن به اینا که معتادن اما من واقعا برام مهم نیست طرف برام مهمه😭😭😭😭😭

اطلاعات تکمیلی

سن 19 جنسیت زن وضعیت تاهل مجرد
پاسخ مشاور

روانشناس، روان درمانگر و مشاور

درود فراوان تنها زمان است که می‌تواند به شما کمک کند یکمی به خودتان فرصت دهید،با خانواده شما کاملاً موافقم که وجهه خانواده ایشان مهم است،از طرف دیگر وقتی شما فکرتان جای دیگر است ازدواج با فردی دیگر کاملاً اشتباه است،فعلاً مدتی صبوری کنید مثلاً ۶ ماه ۷ ماه،سپس از فردی که امین خانواده شماست کمک بگیرید تا با پدر و مادرتان گفتگو کند ز یک مشاورم می‌تونید کمک بگیرید تا چه اندازه مطمئن هستید که این پسر همانند برادرهایش نخواهد بود درست است که هر کسی متفاوت است اما بستر خانواده مهم است،قطعاً پدر و مادر شما وبی شما را می‌خواهند،وقتی زمان بگذرد شما باید تصمیم بگیرید آیا در آینده فرزندی به دنیا خواهید آورد که همین عموها تیشه به ریشه شما خواهند زد ز کجا تضمین می‌کنید که فرزند شما معتاد نشود؟؟؟
پس کمی بیندیشید تامل کنید،آنقدری بگذرد که اگر خواستی تصمیم بگیرید ازدواج با فرد دیگری انجام دهید زمانی باشد که شما در فکر ایشان نباشید

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید