تردید برای جدایی و داشتن عذاب وجدان

سلام 

من ۲۶ سالمه،کارمندم،۴سال هست ک ازدواج کردم 

بچه هم ندارم.

همسرم ی سری مشکلات داشتن از همون دوران نامزدی ک متاسفانه من جدی نگرفتم وگفتم شاید درست میشه،رفتار های بچه گانه مثلا وقتی سر سفره می‌نشستیم بهونه می‌گرفت ک چرا غذا برا من کم کشیدی یا جای خوب مرغو نزاشتی عمدا اینکارو کردی حواست ب من نیست،یا پسر عمم ک خونمون بود اون موقع۱۳،۱۴سالش بود و از بچگی هم پیش ما بزرگ شده بود چیز بدی هم ازش ندیده بودیم ولی میگف ب تو نگاه بد داره،تو عروسی میگف دوس ندارم فلانی بیاد وسط برقصه تو باید میگفتی نیاد وقهر کرد رفت نشست،یا بعد عروسی سر ی نذری درس کردن قهر کرد رفت تو اتاق درو بست گوشیشو شکست، من میخاستم از پول خودم ب ی فقیری کمک کنم میگف تو باید اجازه میگرفتی سر خودی میخای مثل مامانت بشی ک حرف باباتو گوش نمیده، خیلی ب خونوادم گیر میداد رو هرکدوم ی مشکلی میزاشت و بامن بحث میکرد،تقریبا یک سال ونیم رفت سرکار بعد هم از شرکت اومد بیرون دیگه سرکار درس حسابی نرفت گاهی میرفت بازار های هفتگی فروشندگی همش مینالید کو تو منو مجبور میکنی فایده نداره من پشتوانه ندارم حمایت مالی ندارم ،من حتی ی سال اول اومدم پیش مادرشوهر وسایل نو هم نگرفتن برام تا آلان با لوازم خونگی های دست دوم زندگیو شروع کردیم ک مال مامانش بودن منم گفتم کار می‌کنیم با هم نو میخریم،طلاهامو فروختم چن تا وام ب اسم خودم گرفتم ی اسکلت خونه زدیم ماشین خریدیم توی این دوسال ونیم ک کار نداره کل اقساط اجاره خونه خرج زندگی همش با من بوده،دیسک کمر وتنگی کانال نخاعی داره عمل کرده نسبت ب قبل بهتره ،واریکوسل داره،اسپرمش حرکت نداره بچه دار شدن هم باید از راه های کمک باروری باشه،الانم میگه من هیچ قولی بهت نمیدم تلاش می‌کنم ولی سر کار هایی ک سخت باشه نمیرم ،کاری ک باب میل اینم باشه نیس بالاخره همین کارمندی هم سختی داره،تازه بهم میگه مثل زن مردم چیکار کردی برام،یا چن ماه پیش میگف چ گهی بودی اومدی تو زندگیم،

ی سری رفتار خوب هم داره مث کمک کردن تو کارای خونه ورفتارش نسبت ب قبل مهربونتر شده ،ولی با همه اینا من ک اقدام کردم برای جدایی باز هم عذاب وجدان دارم با وجود این ک میدونم با این آدم آینده ای ندارم،بنظر شما باید چیکار کنم هرچی بیشتر طولش میدم بیشتر فکر میکنم گیج تر میشم واقعا موندم چیکار کنم ،ناگفته نمونه ک از لحاظ جنسی هم زود انزالی داره و توجیه میکنه ک بخاطر فشار های روحیه،تاحدودی درسته ولی اعتقادی ب قرص و اسپری تاخیری هم نداره میگه طولانی بشه کمرم درد میگیره،تقریبا یک سال هست ک من از رابطه جنسی باهاش هم زده شدم و بدم میاد ،با وجود همه اینا بنظر شما اگر تغییر کنه من حسم بهش برمیگرده و با عذاب وجدانم چیکار کنم ک میگم دیسک داره سرکار نمیره بدون من چیکار کنه گناه داره اونم ۴سال زندگیش تلف شد