سرکار خانم مجرب ممنون میشم راهنماییم کنین

دوساله با پسری از اقوام تو رابطه هستم و چون مدتی پیشش کار کردم (البته تجربه خوبی نبود همش دعوا و بحث بود) پدرش هم در جریان قرار گرفت و ایشون با گفتن جملاتی به مادرم از قبیل اینکه دخترتو تو شهر غریب تنها نزار و اینا (دانشجو هستم در شهر دیگری دور از خانواده)یه جورایی آگاه کردن مادرمو که خبری بین منو اون پسر هست مادرم خیلی ناراحت شده بود از این حرف و با خواهرم مطرح کرده بوده که خانواده این پسر مخالف هستن اگر چیزی بین اینهاست و ما غرور داریم و غیر مستقیم با خودم که حرف میزنه میگه که در جریانه و اگر کسی هست بگو بیاد جلو 

اون پسر رو دوسش دارم ولی شکاکه و تو این دوسال خیلی اذیت شدم دوستامم ازم دور کرد و حسابی تنهام (البته دلایلش برای خودش منطقیه )اگر خودشم دیگه نباشه بدتررر از طرفی خواهرم اصرار داره باهاش حرف بزنم که موضوع رو ب خانوادش بگه و تکلیف رابطه رو مشخص کنم منم میترسم هم از تنهایی هم غرورم اجازه نمیده یک درصد از طرف خانواده اون رد بشم اینم بگم از لحاظ مالی اونا از خانواده من بالاترن و اینکه من قبلا نامزد داشتم و جدا شدم از ازدواج ترس خیلی زیادیییی دارم و فک میکنم هنوز وقتش نیس از طرفی رابطه ما فراتر رفته از حد نرمال فشار خیلی زیادی رومه چیکار کنم😭