سلام به همگی
از وقتی که مادرم رو از دست دادم صبرم خیلی کم شده .. مادرم قبل فوتش از بابت ازدواجم ازمن عذرخواهی کرد.و این عذرخواهی کلا تو روحیم اثرگداشته
حقیقتش مادرشوهر متاسفانه بیماری اعصاب بخاطر خوردن قرص اشتباهی که امیدوارم برای کسی اتفاق نیفته دارند. وقتی حالشون بد میشه حتی اشناشون رو هم می زنند.
مشکل اینجاست که ایشون تهمت زنند نه فقط به من به فردی دیگری هم قبلا تهمت زدند که با دختر ان فرد که روانشناسی خوندن درباره تهمت صحبت می کردیم بهم گفتش سخت نمی گیرم چون مریضه.. و امیدوارم خیر تهمتاشو نبینه.. و حتی باهاش بحث نمی کنه ولی مشکل اینجاست که دم به دم تهمت زدنشون شروع می کنه
هرچند گناه منشاش نمیتونه بیماری باشه .. یه بار بهم تهمت زد که این مواد به فلانی داده پسرش هم دم داروخونه کیفمو خالی می کنه چون جوان بودم همون لحظه متوجه دلیل رفتارش نشدم..
هنوز سال مادرم تموم نشده و صبرم خیلی کمه .. شرایط خوبی ندارم حتی حاظرم تموم مهریه که حقمه رو ببخشم بچه رو بگیرم و برم .. .
از هر فردی که راهنمایی کنند کمال تشکرو دارم و امیدوارم عجرش پیش خدا محفوظ باشه
حتی بچه خودمم از حرفاشون خوشش نمیاد و بهم میگه
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید