2794

سلام خانوم مجرب💔

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 536 بازدید

سلام دوباره خانوم مجرب💔 با خودم فک میکنم من چقد بدبختم که از پشت گوشی از کسی که نمیشناسم دلم میخواد درک بشم و بهم محبت کنه خانوم مجرب💔 من بهتون گفتم نامزدم حساب کردم شش ماهه بهم زنگ نمیزنه بعد فهمیدم دوساله بهم دروغ گفته و پیج داره منم باهاش دعوا کردم دیشب بهش زنگ زدم که برات کادو روزمرد گرفتم و گفت به من زنگ نزن مامانشو فرستاد خونمون بهم گفت چرا پسر منو اذیت کردی ما روز مرد شهرمون نبودیم گفت که من روز مرد رفتم براش کادو گرفتم من گفتم پسرتون بامن رابطه ای نداره مامانم جلو اون سمت منو گرفت اون که رفت مامانم شروع کرد با من به دعوا مردن اون پسره بهت توهین میکنه به تو احترام نمیزاره بهت فحش میده من میدونم ولی اون به من فحش نداده مامانم میخواست منو خورد کنه گفت که اون هرجا میره خلاصه مامانم میدونست چقد منو اذیت کرده و دوباره شروع کرد تو گوه میخوری به پسر مردم میگی چیکار کنه نکنه کجا بره کجا نره بعد شروع کرد تو دوقطبی هستی تو دیوونه هستی من افسردگی گرفتم نمیتونم جلو گریه هامو بگیرم باهام دعوا میکرد تو گوه میخوری گریه میکنی هرچی میشه گریه میکنی من با گریه گفتم مامان من نمیتونم حلو گریه مو بگیرم مامان من دلم میخواد یکی بغلم کنه مامان من شب میشه گریه م میگیره من خونه دیواراش منو میخوره من افسردگی گرفتم بعد صبحه صدای مامان بابامو شنیدم که میگفتن این دیوونه س مامان میگفت این مشکل داره بابام میگفت ما دست این نباید گوشی میدادیم بعد گفتن این یه کاری کرده دیگه ناراحتی ش برا پسره مهم نیست این چه حقی داره پسره مردم میگه چیکار کنه نکنه سنش الان باید خودشو خالی کنه این دوقطبی هه قلبم شکست دردودلی که به مامانم کردم داشت میگفت این دیوونه س این یه طرف بعد همش بهم میگن اینحوری رفتار کن نمیدونم سرد باش مهربون باش کاری نداشته باش خودت نباش من سعی میکنم چیزی باشم که اونا میگن بعد بهم میگن دوقطبی مامانم گفت سرد باش نامزدم اوند من حرف نمیزدم و پوزخند میزدم بعد که رفت مامانم گفت که ادم میشی چرا بی ادبی میکنی من کفتم مامان تو گفتی سرد باش بعد میگه این دیوونه س بعد نامزدم اومد با حالت دلتنگی بغلم کرد ولی من بی حسم حرفی نزدم دعوایی نکردم فقط تو خودم شکستم تا رفت سوال من ایا من مشکل دارم ایا من سزاوار این همه بی احترامی م ایا من باید از خود واقعیم فرار کنم ایا من باید وانمود کمم افسرده نیستم و اظطراب ندارم که بابام بهم نگه از زندگی تو مردن بهتره ایا من باید وقتی دروغ گفته میشه باید مثل احمق ها رفتار کنم ایا من باید خودکشی کنم تا از دست همشون راحت شم تا انقد سعی نکن بهم بگن تو بدترینی ببخشید زیاد شد اگه اینارو به یه کدومشون بگم بهم حمله میکنن

اطلاعات تکمیلی

سن ۱۸ جنسیت زن شغل بیکار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاوره و راهنمای خانواده

درود دختر گل،اتفاقا چقدر خوشبخت هستید که خداوند مرا در زندگی شما قرار داده تا بتوانی برایم پیام بگذارید،پشت صفحه موبایل چه دلهایی وجود نداره،و چه قلب هابی که نمیتپه،،نگاه کن در نی نی سایت ،تاپیک هارو ببین،بیشتر آدمها از پشت صفحه موبایل طلب محبت و دوستی میکنند و تنها هستند و کاربرانی داریم که می آیند و کمک نشوند و رازدار میشوند از همین صفحه موبایل ،پس تعجب نکن وقتی این احساس رو داری،تمام ما آدمها این نیاز رو داریم،و اما مشکل شما 
تمام نوشته های شما را خواندم،و بینهایت متاثر شدم برای پدرو مادری که درکتان نمی‌کنند و به جای عشق به شما خشم میدهند،بینهایت پدرو مادر اینچنینی داریم که نمی‌دانند با موجودی که بوجود آورده اند چه برخوردی کنند،من میخام بهت کمک کنم تا عزت نفسی که وظیفه پدرومادرت بود باید شکل میگرفت رو پیدا کنی،اگاه بشوی به حالات و گریه هات،نیاز به دارو داری ،تا بتونی گریه هاتو کنترل کنی،من میخام گریه هات کنترل بشه،انسانی وقلب داری نمیشه انتظار داشت توی شرایط بحران و تنهایی شما اشک نریزید،این نمیشود،جلوی این زیاد گربه کردنه باید گرفته بشه،برایم بنویسید که در تهران هستید یا شهر دبگه،تا شما را ارجاع بدم جای دولتی،بتوانید تحت نظر باشید،دارو را حتما حتما باید مصرف کنید وگرنه کمک من به شما تاثیری نخواهد داشت،من مهم برام اینه که مراجع من خودش میداند دیوانه نیست بلکه آدمی هست که پایگاه امن نداره و خشمگین و درمانده هست،این را میدانی ؟این کافیه ،نه نظر مادر شما مهم هست نه پدرتان،خودت؟؟؟؟نظر شما مهم هست ؟برای من از احساسی که به خودت داری حتما بنویس،اکر شرایط مشاوره حضوری را دارید این را هم به من بیان کنید ،چندین جلسه مشاوره شما را قوی میکند،برای مثال وقتی نامزدتان میگوید زنگ نزن،یا به اشتباه برایش هدیه روز مرد گرفته ای که نباید میگرفتی،خیلی راحت بدون اشک و گریه،میگی به سلامت,حتی یادت نمی افته نامزد داشتی،من هدفم اون عزت نفس و قدرت هست که باید پیدا کنید با کمک من هم نشد از هر مشاوری ،❌❌❌به یه کدومشون بگم بهم حمله میکنن❌❌❌قرار نیست تا قوی نشدی و گریه هات کنترل نشده،با کسی صحبت کنید ،شما زمانی صحبت میکنید که اضطراب هایتان کم شده باشد و نیاز به دردودل داشته باشید،اما نامزدتان،،رهایش کنید لطفاً ،،،،شما الان مستأصل هستید و احساسات واقعی ندارید،تا درمان کامل و دختری قوی شدن،به نامزدتان کاری نداشته باشید،منتظر صحبت های شما هستم.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید