سلام
من پنج ساله ازدواج کردم شوهرم بچه آخر خانواده بوده و مادرش خیلی ناز نازش کرده اون همش از من محبت و توجه میخاد بدون اینکه بهم توجه کنه یا نازم کنه اون میخواد منم مثل مادرش باشم غذا میپزم سفره رو بیارم اون از تو گوشی دربیاید غذا بخوره و یه دستت درد نکنه بگه من خودم جمع کنم بشورم اصلا انگار پسر منه من پنج سال ازش کوچیکترم ولی شدم مثل مادرش
همشم گلایه کمبود محبت داره هر چی میگم من زنم من احتیاج به بغل دارم به احساس دارم انگار نه انگار
گاهی وقتا فکر میکنم چون ازدواجمون سنتی بوده خانوادش منو براش انتخاب کردن شاید دوستم نداره
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید