دختر گلم دلم میخواست کنارم بودی و برایم از احساسات و ترسهات سخن میگفتی.خیلی مسائل طبیعی هست مثل ترس از رانندگی در بیابان.ترس از دست دادن پدر یا مادر یا ترس از پرتگاه همه اینها میبینی که طبیعی هست..اما واکنش ما نسبت به این ترسها چیه؟(من باشما خیلی ساده صحبت میکنم تا عمیقا متوجه بشی دختر گلم)
واکنش ما خیلی مهم هست.این واکنش ها به خیلی عوامل بستگی داره مثلا خود مادر ..آره مادرمون...آیا مادرمان انسانی اضطرابی هست؟که اضطراب را آموخته باشیم؟
شرایط خوانواده چیه؟همه ممکن هست در هول و عجله و نگرانی باشند؟برای مثال خواهر یا برادر بزرگتر یا پدر بگویند:پس چی شد این کارنامه ات؟؟؟چیکار کردی؟؟
یا عدم تایید نشدن ..اینکه خوانواده شمارا تایید و نوازش کردند یا نادیده گرفتن؟؟
اینها تنها خلاصه و دلایل کوچکی از یه عالمه دلیل بود که بیان کردم
شنا بایک مشاور به گفتگو بنشینید و در صورت تشخیص اضطراب بالا نیاز به دارو دارید در کوتاه مدت...دارو هم جای نگرانی ندارد کسی که تب داره چی میخوره؟؟استامینوفن
کسی که نگران و اضطراب شدید داره هم، استامینوفن خاص خودشو میخوره
پس درمان شما قابل حل هست
بهت افتخار میکنم که در این سن اینقدر دانا در تلاش برای رفع مشکلات خود هستی
موفق باشی عزیزم
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید