2794

اختلافات زناشویی

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 387 بازدید

سلام. من و همسرم سال ۹۶ عقد و دوسال بعدش ازدواج کردیم. خانواده هر دو در یکی از شهر های کوچک اصفهان و ما به دلیل شغل و تحصیلات همسرم در شهر شیراز زندگیمون را شروع کرده، و هردوی ما دانشجوی شهر راه دور هم بودیم و قبل از ازدواج تجربه زندگی دور از خانواده ها را داشتیم. مشکل بزرگی که همیشه داشتیم دعوا و اختلاف نظر به خاطر خواهر برادر و پدرمادرهامون هست. همسر من بسیار حساس هست نسبت خانواده اش و پیگیر همه ی مسائل آنهاست، که چون از آنها دوره نیازهای مالی شون را برطرف کنه، و حتی اگر درموردی از عهده کمک مالی برنیاد عذاب وجدان داره همیشه که من به عنوان پسر بزرگ خانواده باید حامی باشم، در هزینه های مدرسه خواهرم(۱۶سالشونه) وظیفمه کمک کنم، و اصرار شدید هم داشتند که حتما غیر انتفاعی ثبت نام کنند خواهرش را که خیالشون از بابت آینده اش راحت باشه، حتی الان که باید برای دبیرستان دوره دوم انتخاب رشته و ثبت نام کنند هم پیگیر ثبت نام ایشون توی یه مدرسه ای که حدودا یک ساعت و نیم با خونه شون فاصله داره شدند، چون هنر دوست داشتند و همسرم معتقدند هر هنرستانی نباید ثبت نام کنند. مادرش خانه دار هست و همیشه با این موضوع روبه رو شدم کهمن پسر بزرگم دوست دارم هراز گاهی یه پولی به مامانم بدم، درحالیه که پدرشون وضع ضعیفی ندارند، البته که از وقتی که من باهاشون آشنا شدم همیشه طوری به بچه ها نشون دادند که شرایط مالی خوبی نداریم که بچه ها حسابی روی پول آنها نکنند، بلکه موقع گیر و گرفتاری کمکشون هم بکنند، چون دوتا پسر هستند و اون یکی دو سال از همسرم کوچکتره و متاهل هم هست و برخلاف ما یه بچه هم دارند، طبقه بالای پدرشوهر زندگی میکنند ولی خیلی وقت ها طبقه پایین هستند و ناهار و شام سفره یکی هستند و متقابلا هم پدرشوهر مادرشوهر کمک حال اونها هستند و هم برادرشوهر دکتر بردن آوردن و خیلی کارهاشون را پیگیره، و همین موضوع باعث شده همسر من با این عذاب وجدان زندگی کنه که من با اینکه پسر بزرگم ولی راه دورم نمیتونم برای خانواده ام کاری بکنم. من فقط یدونه برادر دارم که از خودم ده سال کوچکتر و الان دانشجوی کارشناسی هست. برخلاف همسرم که همیشه دوست داره به عنوان تنها آدمی که توی خانواده شون تحصیل کرده، مشاوره و حمایت و کمک از نوع معنوی و مادی بکنه، من فکر میکنم بیش از اندازه پیگیری و دلسوزی کردن حتی برای برادرم به نوعی دخالت حساب بشه. و برخلاف همسرم و خانواده اش وظیفه ی فرزند نمیدونیم که حمایت از خانواده کنه، چون من با اینکه پدرم با حقوق خیلی پایین بازنشسته است و شرایط مالی ضعیف تری نسبت به خانواده همسرم دارند، ولی حس عذاب وجدان ندارم که من باید هر ماه یه کمکی بهشون بکنم. و واقعا نمیدونم فکر من اشتباه هست یا فکر همسرم درست تره؟ واقعا گنگم، چون میدونم پدرهای ما اگه الان شرایط اقتصادی خیلی خوبی ندارند، بخاطر اینه که جوونی شون وقتی سن الان ما بودند را اهل خوش گذرونی و رفیق بازی و با هرکسی بشین بودند و جوونی شون برای پیریشون هیچ برنامه ریزی ایی نکردند، پس چرا ما باید الان دعوا و سختی داشته باشیم که خوش نتیجه بیخیالی های گذشته پدرهامون را جبران کنیم؟ خیلی وقتها حتی من رو هم ترقیب کرده که برای برادرم وظیفه مه مثل خودش که مسئول خواهر برادرش هست من هم در قبال برادرم اینطور باشم، یبار برای خواهرش سوغای سنگین میخواست بخره و من راهم ترقیب کرد که برای برادرم لپ تاپ بخرم، اون موقع خریدم و واقعا پشیمونم و حس خوبی که همسرم وقتی کادوی سنگین میگیره را من نگرفتم چون خانواده ما اصلا اهل کادو سنگین دادن نیستیم، شایدم همسرم میخواست حس عذاب وجدانش نسبت به اینکه من ناراحت نشم برای خواهرش هدیه سنگین میخره را رفع کنه پس برای برادر منم هدیه سنگین خرید. و من واقعا مخالفم چرا ما باید برای خواهر برادرهامون پدر مادری کنیم؟ که لپ تاپ بخریم و هزینه های کلاس ها و تحصیلشون را کمک کنیم، تا جبران نکردن های پدرهامون را بکنیم؟ پس جوونی خودمون چی میشه؟ مگه نیست که زحمت میکشیم دوری و سختی تحمل میکنیم که بتونیم پیشرفت کنیم؟ چرا نباید همسرم ببینه که برادرش باغ و تفریحاتش را داره، لذت روزی سه چهاربار در را باز کردن پدر مادرت را دیدن را داره، لذت غذایی که مامانت میپزه جلوتون میذاره را، لذت وقتی خسته از کار و راه میای واست چایی میاره را، مریض میشید پریستاریتونو میکنه و ... پس در کنارش کاری هم داشته باشند براشون میکنه و نباید همسرم فقط اینکه نمیتونه مث برادرش به خانواده اش خدمت کنه را میبینه و عذاب وجدان داره و من همیشه بخاطر این موضوعات و بخاطر اطرافیان و دلسوزی های همسرم باهاش بحث و اختلاف نظر و حتی خیلی وقتا دعوای شدید داشته و دارم و واقعا نمیدونم کی درست فکر میکنه.... واقعا نیاز دارم یکی بهم بگه اگه من فکرم غلطه، تا مسیر رفتاری ام را تغییر بدم ....😞

اطلاعات تکمیلی

سن ۳۲ جنسیت زن وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

روانشناس، روان درمانگر و مشاور

همسر شما کودکی هست که تایید نشده ...و همچنان در صدده توجه و رضایت خوانواده اش هست .مساله ای که ریشه در گذشته و کودکی اش داره..شما هر کاری هم کنید همسرتان چون تایید نشده از جانب پدرو مادرش خودش را به آب و آتش می‌زند که فقط ذره ای تایید و محبت دریافت کند..اما نکته ای که از حرفات برداشت کردم اینه که همسرت شدیدا نیاز داره کسی بهش نیازمند باشه.
کاری که مادر و خواهرش میکنند همینه
و همسرتون مثل زورو اونا رو از چنگال ظلم نجات میده.
کاری که شما و خانوادتون کردی عکس نیاز همسرتون هست.مهمونی دادن و هدیه دادن یعنی کسی به ایشون نیاز نداره همه غنی هستند
ولی اینکه اونا حتی یه زنگ هم نمی زنند
حتی یه بار هم دعوتتون نمیکنند، یعنی در فشار هستند، یعنی ناتوان هستند و این حس زورو بودن همسرتون رو تحریک میکنه. حس مرد بودن، قوی بودن.
دقت کردی وقتایی که واسه شوهرت ناز میکنی، وقتایی که بهش تکیه میکنی، وقتایی که مرد بودنش رو تقویت میکنی، زندگی تون شیرین تره؟
ولی وقتایی که میشی مامان، میشی خانم معلم، میشی مدیر مالی، تنش دارین..گارد گرفتن ممنوع.غر زدن و متهم کردن ممنوع.از یک مشاور کمک بگیرید تا بتوانید واکنش های درستی را یاد بگیرید و با همسرتان کم کم روابطی را بسازید که تایید از شما بگیرد و کمتر نگران خوانواده خود باشد..

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید