سلام. من ۱۷ سال پیش ازدواج کردم و در طی اوایل زندگی از شوهرم رفتارهایی سر میزد که من اصلا سر در نمیوردم چی هست و همه را بر مبنای این میزاشتم که خیلی دوستم داره ولی روز به روز این رفتارها شکاکی و بدبینی ها زیادتر شد و به اوج خودش رسید. تا اینکه سال ۹۵ بیماری ایشون توسط روانپزشکان و پزشکی قانونی ثابت شد. من به خاطر داشتن دو فرزند طی این همه سال نتونستم ازشون جدا بشم . شرایط سختی دارم خودم و بچه هام در شرایط روحی خوبی نیستیم. اما با شرایط اقتصادی الان و بچه هام اصلا نمیتونم به جدایی فکر کنم هر چند قبلا هم که اقدام برای جدایی کردم ولی بدلیل وابستگی شدیدی ک به بچه هام دارم نتونستم جدا بشم. محدودیت های زیادی برام ایجاد کرده. نمیزاره سر کار برم و ...
ب نظرتون من چیکار کنم؟
ناگفته نمونه ایشون خیلی مهربونن دست و دلباز و خیلی خصلت های خوبه دیگه ولیییی واقعا بیماریشون نمیزاره تا میاد خوب باشه یهو بهم میریزه و حاله ههمون خراب میکنه پیش بچه هام حرفای خیلی زشتی میزنه بهشون میگه مادرتون با مردا در ارتباطه و ....
خسته شدم چیکار کنم؟
اطلاعات تکمیلی
سن ۳۷جنسیتزنشغلکارمند در حال مرخصیوضعیت تاهل متاهل
ایشون به شما و بچه ها آسیب میزنه و شما بیان میکنید که خصلتهای خوبی داره؟مشکل ایشون درمان طولانی مدت داره و باید تحت نظر روانپزشک باشند،با تمام خصلتهای خوب همسرتون در نهایت وقتی اذیت میشید تصمیم بهتری بگیرید برای ادامه دادن یا ندادن زندگی
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید