2794

تنفر از زندگی مشترک

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 264 بازدید

سلام من ۱۳ ساله ازدواج کردم ۳۸ سالمه چند سال اول ازدواج عاشق همسرم بودم با اعتیاد و بد دلی و شکاکی و خسیسی و دست بزن و نداریش همه چیزش ساختم و زندگیش و خودش رو درست کردم ولی متاسفانه روز به روز از خودش و زندگی ام فاصله گرفتم بخاطر اینکه مثل یه حیوان خونگی بامن رفتار میکرد و من حق هیچ چیز از خودم نداشتم حتی رفتن خونه پدر و مادر یا انتخاب رنگ شال و... ۷/۸ سال از زندگیمون گذشت بهش گفتم از هم جدا بشیم قبول نکرد ومجبوری این زندگی رو ادامه دادم تا اینکه ناخواسته باردار شدم بچم ۳/۵سالش هست  از موقعی که بچه امد پاک بدتر شدم افسردگیم بیشتر شد بیشتر وقت ها با بچه تو خونه هستیم شب و روز با بچه مجبورم  وقت بگذرونم واقعا خسته هستم و بی حوصله بهش میگم بچه رو  مهد ۲ ساعت بنویس تا منم استراحت کنم یا یه کلاسی برم میگه نیاز نیست و پول ندارم و..... خلاصه با تنفر به زندگیم ادامه میدم و فقط بخاطر این طفل بی گناه هست که تو این خونه هستم خیلی وقتها به طلاق و رفتن فکر میکنم ولی به خاطر پسرم باز پشیمون میشم ولی از اینور با دلزدگی و بزور دارم شوهرم رو تحمل میکنم خیلی وقت ها گریه میکنم  به خودم میگم مگه من آدم نیستم الان ۳۸ سالمه پس کی میخوام واسه خودم زندگی کنم رابطه خوبی باهمسرم ندارم  هفته ای یکبار بزور دعوا و فحش مجبور به همخوابی باهاش میشم واقعا هیچ لذتی نمیبرم فقط گریه میکنم حین رابطه. پیش مشاوره رفتم چندین جلسه متاسفانه هیچ فرقی نکرده زندگیم خواهش میکنم یه راه حل منطقی جلو پام بزارین 

اطلاعات تکمیلی

سن 38 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاوره و راهنمای خانواده

عزیزم شما هنوز در افسردگی پس از زایمان هستید اولین گام پیش یک روانپزشک برید بعد دارو حالتون بهتر میشه سپس برای جدایی اقدام کنید و تمام تلاشتون رو بکنید که برای خودتون زندگی کنید.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید