2794

من وحیدم همونی که از پیش دبستانی با رفتن به مدرسه بغض میکرد و زار میزد الانم کلاس دهمه و کم و بیش اون مشکلات، با ظواهری عجیب تر از بغض اومدن سراغش! از بچگی راغب به حفظ مسائل، حتی ریاضی بودم یا شاید تربیت صحیحی در خصوص نحوه یادگیری دروس نداشتیم و فقط باید میخوندیم و می‌نوشتیم. الانم بر حسب عادت همیشگی با سخت تر شدن و منعطف تر شدن مسائل، دروس، برام سنگین تر از سنگین شدن! یکم بغض تو گلوم احساس میکنم ولی بیشتر، از صبح تا شب ذهنم درگیر اینه که هر کار مفید و مضری که در حال انجامش هستم آیا درسته یانه و فکر و خیال اینکه تو اصلا درس نمیخونی و داری عقب میفتی کل روزمو نابود میکنه... تایمایی که فشار تحصیلیم زیاد میشه به سبب اون، این افکار، تلخ تر و بیشتر میشن و شبای قبل کلاسهایی که دوستشون ندارم هم دیگه فبها! یه جور انگار از درس زده شدم!!! از طرفی میبینم سمت هیچ چیزی به غیر درس نرفتم مثلا هنری یا ورزشی  رو دنبال کنم، که نه کلاسی رفتم نه خودم از نت  برای یادگیری استفاده کردم؛ واقعا دارم دیوونه میشم و تمام...



اطلاعات تکمیلی

سن 16 جنسیت مرد شغل محصل وضعیت تاهل مجرد
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام وحيد 
چه قشنگ از خودت برام نوشتي 
ميتونم احساسات تلخي كه تجربه ميكني رو درك كنم 
اينكه زمان پيش دبستاني چرا هيجانات و غمت رو بروز نميدادي و چي شده كه با خودت حمل كردي اين احساسات رو سال ها و الان اينجاي غصه ايي با پر از غم
 شخت تر شدن درس طبيعيه كه باعث فشار بشه اما ريشه اين فكرها چيه و احساسي كه بعد از اين افكار نسبت ب خودت داري چيه ايا اين افكار بهت كمك ميكنه كاري كني قدمي برداري يا صرفا سمي هستند و تو را دور ميكنن از واقعيت ها 
به نظرم هم كتاب عادات اتمي و قورباغه را قورت بده رو بخون 
همم حتما با يك مشاور نوجوان صحبت كن و با كمك اون اين چالش ها و افكار را حل كن .

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید