بی توجهی مرد نسبت به نیازهای عاطفی و جنسی

سلام من دوساله که عقدم ۱۸سالمه ازدواج ما درواقع زوری بود و من اصلا هیچ علاقه ای نسبت به همسرنداشتم و در واقع تاهمین الان هم نمیشه گفت که حس خاصی نسبت بهش پیدا کردم فرهنگ و رفتار ورسوم همسرم و خانوادش باما تفاوت زیادی داره و برام سخته پذیرش اونها از طرفی اصلا نمیتونم به طلاق  فکر کنم ما توی دوشهر دور از هم زندگی میکنیم و معمولا تا حالا رابطه عاشقانه خوبی نداشتیم و بااینکه ۲ماه یک بار همدیگرو میبینیم بازم باهم سردیم تا حدودی و مدام در حال بحث و قهر و دعوا هستیم حتی ایشون چند بار میخواست بزور بکارت منو بگیره و بارها کارمون بر سر روابط جنسی و چیزای دیگه به کتک کاری کشیده شده از طرفی سعی میکنم باهاش مدارا کنم ولی خب ایشون مدام در حال تخریب شخصیتی من هست و اصلا باهاش لذت نمیبرم و وقتی هست احساس ناراحتی و معذب بودن دارم چون اونم از هیچکدوم از رفتارای من خوشش نمیاد و از همه مهم تر اون اصلا به نیاز های جنسی من توجه نمیکنه و براش مهم نیست و من مدتیه که بخاطر فشارهای زیاد جنسی مجبور به خودارضای شدم و به این کار عادت کردم و نمیتونم ترک کنم چون در اون صورت باید نیازهامو سرکوب کنم و کسی هم نیست که ببتونم باهاش اونهارو از بین ببرم و الان باتمام این مشکلات مشکلات مالی هم برای همسرم و هم برای پدرم به وجود اومده و من این وسط بی چاره موندم و هیچ راهی به ذهنم نمیرسه و میشه گفت که دیگه بریدم😔