فحاشی.خیانت.زجر روحی و فیزیکی.

سلام خسته نباشید.میخام طلاق بگیرم.ولی بزارید ازاول بگم من کودکی بدی داشتم بی مهری از سمت خانواده داشتم کتک های برادرم و ازارجنسی اش بطور مجازی بااقایی اشنا شدم و با خودکشی و خودزنی همه رو اجبار به قبول این ازدواج کردم ۱۴ سالگی نامزد کردم راهمون دور بود تا روز عروسی باهم نبودیم فقط وقت نامزدی و عقد .. ۱۵ سالم بود عقد کردم و ۱۶ بودم ک عروسی کردم هنوز اثار دوران مجردی رو داشتم ولی شوهرم یهو عوض شد توی سن ۱۷ سالگی بودم که دیدم بم توجهی نمیکنه هیچ جوره تا چن ماه پیش ماهی یک بار بامن تمکین میکرد خرجشو خانوادش میدن مشروب میخوره سیگار میکشه رفیق بازی میکنه ثبات روحی نداره من طی یکسال ک بااو بودم و زجر کشیدم ینی از ۱۷ سالگیم تا ۱۸ سالگیم بعدش باردار شدم و خاستم ک  سقط کنم ولی نزاشتن گفتن یه شانس به زندگیت بده ۳ ماهه بودم ک فهمیدم و دیر شده بود قتل میشد قلبش میزد... تو کل دوران بارداری باهم خوب نبودیم بحث و دعوا های پی در پی و میرفت اخرشب مست میومد خونه بهم میگفت دوست ندارم نمیخامت تحملت دارم میکنم طی این یکسال ک زجرم میداد چتد بارخودزنی کردم و دکتر زنانم و مشاوره ک میرفتم میگفتن باید قرص مصرف کنی حالت خوب نیست شهرغریب بودم و تنها منو نمیبرد بیرون جایی اصلا برام وقتی نمیزاشت یه هفته قرص مصرف کردم بعدش دیگ قرصامو تهییه نکرد بهم میگفت همش الکیه و من حالم بدتر شد و بدتر گذشت تا زایمان کردم گفتم خوب میشه ولی... فحشای رکیکش شروع شد همیشه فوحش میده حتی درحالت عادی خانوادش شاهدن ک چقد درحقم بدی کرده بعدش شروع شد کتک زدن کتکم میزد سر چیزای کوچیک تحقیرم میکرد حتی تهدیدم میکرد میگفتم طلاق میخام میگفت جنازتو میدم خانوادت فقط بعدشم دیدم بهم خیانت کرده اسکرین دارم ولی گویا مدرک محسوب نمیشه با زن متاهل دوست بود و چتای عاشقانه ردو بدل میکردن همچنان بیکاره و داره ازارم میده طی این چن ماه بعد زایمانم الان ۱۹ سال دارم و بچم ۱۰ ماهه هست طی این چن ماه ۳ بار اقدام به خودکشی با قرص کردم من نمیخام باهاش زندگی کنم ازش متنفرم هیچ سودی توی زندگی واس من نداشته چیکارکنم حال روحیم خوب نیست حتی شناسنممو گمورگور کرده ک طلاق نگیرم میگم پس المثنی بگیر اگ گم شده  بازم اقدام نمیکنه... همش به سرم میزنه خودمو بکشم من عاشقش بودم ولی اون دلمو شکست و نادیده گرفت تحقیر کرد توهین کرد دست روم بلند کرد چیکارکنم کمکم کنید اینقدر خستم ک بچمم نمیخام میدم بخودش بخاطر این بچه کلی کتک خوردم اگ بچم گریه میکرد و من ازخاب اروم بلند میشدم ک شیرش بدم کلی توهین میکرد بهم و میزد تو سرم اگ حرف میزدم و صداش میزدم بچه یکم میترسید منو کتک میزد و فحش میداد و ... خانوادشم همش دخالت میکنن تو زندگیم یروز خوش ندارم تا اعتراض کنم گوشیمو ازم میگیره و راهدارتباطمو با خانوادم قطع میکنه کمکم کنید لطفا گاهی به سرم میزنه که بکشمش زجرمیکشم ازشدت زجر سرمو به دیوار میکوبم حالات روحی مساعدی ندارم بخاطر این حیوون صفت