سلام
نامزدم یک ماهی هست که پدرش از دست داده فرزند آخر بوده و وابستگی عمیقی به پدر و مادرش داره حالا خیلی بی تابی میکنه و به زندگی بی توجه شده خیلی هواش دارم اما آروم نمیشه و مدام میگه من دیگه اون آدم سابق نمیشم خیلی نگرانم که خوب نشه و همینطوری بمونه چون خواهر و برادراش خیلی بهتر پذیرفتن و آروم تر هستن و دارن به زندگیشون ادامه میدن اما ما چه موقع مریضی پدرش چه بعد فوتش فقط داریم غصه میخوریم مدام دپرس بعد خانوادشم انتظار دارن من معجزه کنم و حال پسرشون خوب بشه من خیلی همراهیش میکنم حرفاش گوش میدم دلداری میدم دیگه نمیدونم باید چیکار کنم؟؟؟
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید