من دو ساله عقد هستم هنوز سر خونه زندگی خودمون نرفتیم
شوهرم آدم خوبیه یه عیب هایی داره ولی خیلی خوبی ام داره
یکی از بدیاش اینه که بچگانه زیاد حرف میزنه خیلی ام پرحرفه توی جمع انقد از چیزای بی ربط حرف میزنه که من دیگه حرصم میگیره
حالا شوهرم داره ماشین میفروشه چون خیلی پول لازمه با یکی از اقوام من. که قبلا تو نمایشگاه کار میکرد دنبال کارای فروش ماشین میرفت
بماند که تو فروش به نتیجه نرسیدن و نتونسته بفروشه
حالا دردم اینجاست امروز اون فامیل ما زنگ زده به من بهم گفت گوشیو بده به مامانت منم دادم
بعد شروع کرد به گلایه که این دامادت فلانه اینجوریه اونجوریه راست میگن تا با طرف نشینی اونو نمیشناسی تازه شناختمش
میگفت دامادت مگه منو نبرده بود کمکش کنم پس چرا به حرفم گوش نمیکرد میگفت از بس چرت و پرتم حرف میزنه ابروشم برده چند جا
آخرشم گفته دخترتو حیف کردی و از اینجور چیزا
از اون موقع همش دارم گریه میکنم هم از این فامیلمون حرصیم که به خودش اجازه این حرفارو بزنه و توهین کنه هم از شوهرم که اینجوری آبروریزی میکنه
الان نمیدونم باید چیکار کنم
با کی دعوا کنم
طرف کی باشم اصلا داغونم
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید