سلام دوست عزير
درسته كه خانواده بسيار مهمه و اين تفاوت هايي كه ازش ياد كرديد هم تا حدي زياد هست اما اونچه مهمه خودتون دو نفر هستيد اين فكر كه شما مجبور به پذيرش شديد را دور بريزيد و فكر كنيد اگر هيچ اجباري نبود و اين ازدواج از ته دل خواست خودتون بود براي رفع اين چالش ها تلاش ميكرديد
عزيزم الان مهم خودتون و همسرتونيد نكات مثبت و منفي ايشون را بنويسيد و ببينيد كدام بيشتر است و براي حل اين تفاوت ها چه راه حل هايي داريد الان در حد رفت امد با خانواده همسرتون مراوده داريد و براي اين موضوع عدم تصميم گيري همسرتون ميتونيد با ارامش باهم صحبت كنيد و چهارچوب زندگي زناشويي خود را مشخص كنيد .
سلام-خواهر خوبم شما گذشته خواهر من هستید-ایشون هم با دو تا لیسانس با پسری ازدواج کرد که دیپلم بود-در یک شرکت کارگری میکرد-خوانوادش روستایی ان و خوده پسره قدرت تصمیم گیری نداره-اختلاف فرهنگی بعد از 6 ماه چنان مشهود شد که فکر کرد باید جدابشه-فکرکردم اگه عروسی کن مشکلش حل میشه ولی بدتر شد-این که مرد قدرت تصمیم گیری نداشته باشه یه نقصه بزرگه که بزرگتربن خوبی ها جبرانش نمیکنه-ازت خواهش میکنم تا جلوتر نرفتی یه تصمیمه بزرگ بگیر-ببین مثلن خانوادش روستایی ان ازش توقع دارن براشون عین کلفتا کار کنه درصورتیکه تو این دوره زمونه این تفکرات به شدت مسموم اند به اجبار خوانوادت فک نکن به اینده خودت فک کن