2794

من و همسرم حرف همدیگر را نمی فهمیم چیکار کنم؟

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 68 بازدید

سلام. من یه خانم 20 ساله و شوهرم 26 سال که 5 ساله ازدواج کردیم و خیلی همدیگرو دوست داریم یک پسر یک سال و نیم هم داریم و هنوز در خانه پدری همسرم همراه مادر شوهر، پدرشوهر و برادرشوهرم زندگی میکنیم. خانواده همسرم خیلی آدمای خوبی هستن و تا الان هیچ بدی بخصوص از مادرشوهرم ندیدم و خیلی دوستش دارم ولی من مشکلی که دارم اینه که میخوام مستقل بشیم و با همسرم و پسرم جدا از اونا زندگی کنیم چون به هر حال ما یه خانواده ایم و اونا هم یه خانواده اختلاف نظرهای زیادی باهاشون دارم درمورد تربیت بچم اما همیشه کوتاه اومدم و نزاشتم دلخوری ایجاد بشه در هر صورت دخالت هاشون تو زندگیمون به خاطر کوچکترین چیزها من رو خیلی آزار میده و این زندگی خیلی برای من بی معنی شده من نمیتونم با شوهر خودم تو خونه راحت باشم یا بحثی باهاش داشته باشم نمیتونیم دونفری تنها بمونیم حرف بزنیم حتما نفر سومی هست که بین ما دخالت کنه از نظر من این جور زندگی خیلی بی معنی هست. 

از اونجایی که من وقتی با همسرم ازدواج کردم خیلی کم سن بودم هیچ چیزی از همسرداری و سیاست های زنانه بلد نبودم بخاطر همین اول زندگی از شوهرم خونه جدا نخواستم یعنی میخواستم اما میترسیدم نمیدونستم واکنش همسرم در این مورد چی میتونه باشه الان 5 ساله صبر کردم که بلکه خودش یه فکری به حال خودمون بکنه اما اون عین خیالش نیست من تحملم تموم شده و نمیتونم دیگه صبر کنم تازگی با شوهرم حرف زدم و بهش گفتم که خونه مستقل میخوام و دیگه صبرم تموم شده اون هم با اینکه شرایط جدا شدن رو داره به من میگه باید 2 سال دیگه هم صبر کنیم تا شرایط مالیم بهتر شه اون موقع یه فکری میکنیم من نمیتونم و واقعا تحملم تموم شده نمیتونم با یه بچه تو یه اتاق زندگی کنم جامون خیلی کمه و این بیشتر از همه ناراحت کنندست نمیخوام زندگیم خراب شه از طرفی هم تو مغزم نمیگنجه که با این شرایط دو سال دیگه صبر کنم..... 

از وقتی که موضوع خونه جدا و این مسائل پیش اومد و کلا چون من از این وضعیت خسته شدم نمیتونم رفتار خودمو کنترل کنم و احساس میکنم خیلی افسرده شدم و نمیتونم با همسرم رابطه صمیمی و خوبی داشته باشم و کمکم داریم خیلی از هم سرد میشیم و خیلی به زندگیمون لطمه خورده. من مقصرم میدونم اخلاقم خیلی بد شده نمیدونم دست خودم نیست اما شوهرم هم بی تقصیر نیست هیچ توجهی به من نمیکنه من احتیاج به محبت دارم اما اون محبت کردن بلد نیست و نمیتونه نیاز عاطفی منو برطرف کنه و این چیزها منو خیلی سردتر میکنه من خیلی گمراه شدم همه چیز از دستم در رفته و نمیدونم چطور روابطم رو با همسرم بهتر کنم نمیدونم به ظاهر هیچ مشکلی نداریم اما در باطن و وجودمون هر دومون پر از مشکلیم ولی هیچکدوممون نمیتونیم حرف دلمونو به هم بگیم نمیدونم چیکار کنم لطفا راهنماییم کنید تو روخدا خیلی به راهنمایی نیاز دارم چطور زندگیمو برگردونم ببخشید خیلی طولانی شد اما واقعا به کمک نیاز دارم ؟

اطلاعات تکمیلی

سن 20 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزيز 
ميتونم درك كنم چقدر تحت فشاريد 
اينكه شما سنتون كم بود اما خانوادتون بهتر بود اين مستقل بودن را عنوان ميكردند 
اين خيلي خوبه كه خواسته تان را گفتيد ميدونم كه فضاي كمي داريد و از دخالت ها كلافه شديد 
يك بار ديگر صحبت كنيد از نيازتون بگيد كه ميخواهيد در خانه راحت باشيد و حتي اگر شرايط مالي انقدر خوب نيست كه خانه بخريد اين  دوسال يك جاي كوچك را رهن كنيد و به معني واقعا يك خانواده را تشكيل بدهيد 
اينكه هيچ وقت تنها نيستيد خيلي بد است بهتره بخواهيد زمان هايي را دو نفره بيرون برويد و از احساستون با همسرتون صحبت كنيد حتي اين موضوع كه گفتيد ميدانيد رفتارتان تغيير كرده اما براتون كنترلش را بگيد بگذاريد در جريان باشند
زندگي زناشويي جايي براي غرور نيست حرف هاي دلتون را بزنيد خودتون شروع كننده باشيد و عنوان كني 
كمي خودتون را سرگرم كنيد 
كتاب مهارت هاي زناشويي مگ گي و كتاب ٥زبان عشق ميتونه خيلي بهتون كمك كنه .

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید