2783
روایت تلخ بازماندگان هیروشیما پس از انفجار

روایت تلخ بازماندگان هیروشیما پس از انفجار

نیلوفر کربلایی 3 هفته پیش بازدید462

روایت تلخ بازماندگان هیروشیما

 

  • وقتی دنیا بعد از بمب هیروشیما تغییر کرد
  • چی شد که هیروشیما به خاک سیاه نشست؟
  • روایت بازماندگان از واقعه هیروشیما
  • تأثیرات بمب اتم روی کودکان هیروشیما
  • معرفی فیلم درمورد هیروشیما
  • چرا دونستن این داستان مهمه

 وقتی دنیا بعد از بمب هیروشیما تغییر کرد

۷۹ سال از اون روز سیاه گذشته، اما هنوز هم وقتی اسم «هیروشیما» میاد، دل آدم می‌لرزه. روزی که آسمون این شهر ژاپنی، به جای خورشید، شاهد آتشی شد که از دل جنگ بیرون اومده بود. بمب اتمی که آمریکا روی هیروشیما انداخت، فقط یه انفجار نبود؛ یه فاجعه انسانی بود که هنوز ردّش روی روح و روان بازمانده‌ها مونده. این مقاله قراره یه نگاه انسانی به داستان بازماندگان هیروشیما داشته باشه؛ مخصوصاً تأثیراتی که این فاجعه روی بچه‌ها و آینده‌ی اون‌ها گذاشت. اگر شما هم مادر هستید یا دغدغه‌ی کودکان رو دارید، با من همراه بشید.

هیروشیما

چی شد که هیروشیما به خاک سیاه نشست؟

۶ آگوست ۱۹۴۵، ساعت ۸:۱۵ صبح. هوا صاف و آفتابی بود. بچه‌ها داشتن می‌رفتن مدرسه، مامان‌ها مشغول صبحونه درست کردن بودن، و زندگی عادی در جریان بود. ولی تو همون لحظه، یه هواپیمای آمریکایی به اسم «انولا گی» بمب اتمی «پسر کوچولو (Little Boy) «رو روی شهر انداخت.

در عرض چند ثانیه، همه‌چی نابود شد. بیش از ۱۴۰ هزار نفر فقط تو همون چند ماه اول جونشون رو از دست دادن. ساختمون‌ها، مدرسه‌ها، بیمارستان‌ها... همه و همه تو آتیش سوختن. ولی چیزی که بیشتر از همه درد داشت، این بود که کسایی که زنده موندن، یه عمر با اثرات بمب زندگی کردن.

روایت بازماندگان از واقعه هیروشیما

خیلی از بازمانده‌های بمب اتم هیروشیما، هنوز هم با کابوس‌های اون روز زندگی می‌کنن. مثلاً یه خانم بازمانده می‌گفت: «اون روز خواهر کوچیکم رو صدا زدم که بیاد صبحونه بخوره. وقتی برگشتم سمت اتاق، فقط خاکسترش مونده بود.«

بچه‌هایی که زنده موندن، پوستشون سوخته بود، بعضیاشون بینایی یا شنوایی‌شون رو از دست دادن. خیلی‌هاشون دچار بیماری‌های ناشی از تشعشعات شدن؛ مثل سرطان خون (لوسمی) یا اختلالات ژنتیکی که تا نسل‌های بعدی هم منتقل شد. بازماندگان بهشون لقب «هیباكوشا» دادن، یعنی کسانی که از بمب زنده موندن، ولی باهاش زندگی می‌کنن.

تأثیرات بمب اتم روی کودکان هیروشیما

یکی از دلخراش‌ترین بخش‌های ماجرا، تأثیر بمب اتم روی بچه‌ها بود. خیلی از اون‌ها والدینشون رو از دست دادن و یتیم شدن. بعضی از بچه‌ها سال‌ها به خاطر ظاهر سوخته‌شون مورد تبعیض قرار گرفتن. حتی بعضی‌ها از رفتن به مدرسه محروم شدن چون بقیه بچه‌ها ازشون می‌ترسیدن!

بمب، فقط جسم این بچه‌ها رو نسوزوند؛ اعتماد به نفس و روحشون رو هم نابود کرد. بچه‌هایی که از اون فاجعه جون سالم به در بردن، بزرگ شدن با ترس، با بیماری، با درد و بی‌کسی.

و مهم‌تر از اون، نسلی از بچه‌ها که بعداً به دنیا اومدن، باز هم تحت تأثیر تشعشعات بودن. خیلی از مادرها نگران بودن که بچه‌شون سالم به دنیا بیاد یا نه. افسردگی، اضطراب و ترس از آینده، سایه‌ی سنگینی روی زندگی مادران و خانواده‌ها انداخت.

معرفی فیلم درمورد هیروشیما: «Grave of the Fireflies» یا «مدفن کرم‌های شب‌تاب«

اگه دنبال یه فیلم تأثیرگذار درباره بمباران ژاپن می‌گردید که تمرکزش روی بچه‌ها باشه، انیمه‌ی معروف «مدفن کرم‌های شب‌تاب» رو از دست ندید. این فیلم محصول استودیو جیبلی و کارگردانی «ایسائو تاکاهاتا»ست. داستان دو خواهر و برادره که بعد از بمباران کوبه (شهری نزدیک هیروشیما) تلاش می‌کنن زنده بمونن.

هرچند این فیلم مستقیماً درباره هیروشیما نیست، اما فضای اون روزها و درد بچه‌ها رو انقدر واقعی نشون می‌ده که آدم با هر صحنه‌ش اشک می‌ریزه. این فیلم یکی از بهترین روایت‌های تصویری درباره رنج بچه‌ها بعد از جنگه و برای هر مادری، دیدنش یه تجربه‌ی احساسی و تلنگرآمیزه.

واقعه هیروشیما

چرا دونستن این داستان‌ هیروشیما مهمه؟

شاید بپرسید الان که سال‌ها گذشته، چرا باید هنوز درباره هیروشیما حرف زد؟ چون اون فاجعه فقط یه واقعه‌ی تاریخی نبود؛ یه هشدار بود. یادآوری درد و رنج بازمانده‌ها باعث می‌شه بفهمیم صلح چقدر ارزش داره. وقتی قصه‌ی بچه‌های هیروشیما رو می‌خونیم، بیشتر قدر آرامش خونه‌مون، لبخند بچه‌هامون و آسمون بی‌دود رو می‌دونیم.

هیچ مادری دلش نمی‌خواد بچه‌ش تو دنیایی بزرگ شه که بمب‌ اتم یه تهدید واقعیه. روایت‌های بازمانده‌ها کمک می‌کنه تا نسل بعدی، نسل صلح‌طلب‌تری باشه.

کلام آخر

بازماندگان هیروشیما، مخصوصاً کودکان اون روزها، قربانی یه جنگ بی‌رحمانه شدن که حتی بعد از تموم شدنش، زخمش خوب نشد. مادرهایی که بچه‌هاشون رو از دست دادن، یا با ترس بزرگ شدن بچه‌هاشون رو دیدن، هنوز با خاطرات اون روز می‌خوابن و بیدار می‌شن.

برای ما که الان تو خونه‌هامون کنار بچه‌هامون نشستیم و داریم چایی می‌خوریم، خوندن این قصه‌ها فقط یه ماجرای تاریخی نیست. یه تلنگره. اینکه بدونیم آرامش، یه نعمته که یه روز می‌تونه از دست بره.

بیایید صلح رو از خونه‌هامون شروع کنیم، از تربیت بچه‌هامون، از یاد دادن همدلی، بخشش و احترام. چون آینده‌ی بچه‌هامون، همون چیزیه که امروز با حرف‌ها و کارهامون می‌سازیم.

 

 

ارسال نظر شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید