خب بسم الله الرحمن الرحیم 😅
میرم پا منبر
با اینکه شخصا اعتقاد دارم حضور خانما در بعضی مشاغل ضروریه ولی تجربی میگم نه کتابی
عمم پرستار بود. الآن بازنشسته شده. میگه روح و جسم خودمو فرسوده کردم. زن به درد کار بیرون نمیخوره
خالهبزرگم معاون اداره ثبت احواله. خدا یهویی بهش دوقلو داد. میگه اصلا نمیتونم به بچههام برسم. میخوام کارمو ول کنم و بچسبم به زندگیم ولی اگه این کارو کنم این همه سال زحمتم هدر میره و حقوقم قطع میشه. مجبورم تا بازنشستگی صبر کنم تا حقوق بازنشستگی بهم تعلق بگیره. دوقلوهاش یه سال دیرتر رفتن مدرسه چون نمیتونست هماهنگ کنه بین کارش و مدرسه بچههاش.
خاله کوچیکم حسابدار اداره برقه. همکارش عاشقش شد ازدواج کردن. چند سال بعد یکی دیگه از همکاراش ازش خوشش اومد، زن و بچشو ول کرد و خالمم تحریک کرد که طلاق بگیره. البته شوهرخالمم از اون طرف به خالم خیانت کرده بود. طلاق گرفتن و با هم ازدواج کردن و دوباره بعد دو سال طلاق گرفتن. خالم میگفت توی ادارهشون حتی رئیس ادارشونم زنشو ول کرد و با منشی ازدواج کرد. محلهای کاری مختلط متاسفانه از این موارد توش پیش میاد.
مادر همکلاسیم معلم بود. همکلاسیم همیشه میگفت مامانمو دوست ندارم چون اصلا به من و خواهرم توجه نداره. صبح تا ظهر سر کلاسه و خونه هم میاد از خستگی میخوابه و بیدارم میشه سرش توی برگههای تست و امتحان دانش آموزاشه. انقدرم فشار کار عصبیش میکنه که خودشو سر ما خالی میکنه.
همسایمون کارمند بانک بود. برای دخترش پرستار گرفته بود تا توی خونه بهش برسه. یه مدت بعد فهمید پرستاره از خونشون دزدی میکنه. یعنی بچشو سپرده بود دست یه دزد. این بچه میتونه بعدا تربیت درستی داشته باشه؟ مادرش که بالا سرش نیست، چندین ساعتم وقتشو با یه دزد داره میگذرونه.
شوهرم یه سری سرویس چهار تا خانم شاغل شد. یه بار بهم گفت این خانما چقدر بدبختن. گفتم چرا؟
گفت میتونن بشینن خونه خانمی کنن و شوهرشون به خواستههاشون جواب بده ولی از شیش صبح از خونه میزنن بیرون تا سه ظهر. صبح میبرمشون تو ماشین از خواب بیهوش میشن. ظهر میام دنبالشون بازم از خستگی بیهوش میشن. خیلی بدبختن. آدم دلش میسوزه. هم دارن خودشونو از بین میبرن هم بچههاشونو.
البته با وجود اینا همچنان معتقدم بعضی مشاغل رو باید خانما بدست بگیرن. مثل پزشکی، سونوگرافی، خیاطی، فروشندگی البسه زنانه، معلم متوسطه دخترانه و...