امروز سالگرد ازدواجم بود و اصلا دلم نخاست ب شوهرم یادآوری کنم . حالشو ندارم از مشکلاتم و خصلت های بد شوهرم بگم ک از بس در موردشون حرف زدم دیگه حالم بد میشه آقا کی گفته مرد اگه چشم پاک باشه و مرد کاری باشه خونه و ماشینم داشته باشه مرد خوبیه و باید قدرشو دونست . کاش شوهر من هیچی نداشت و زبونش اینقد تند نبود 😔مامانش میگه اگه زبونش تنده قلبش مهربونه آخه ب چه درد میخوره وقتی اینقد با زبونش آدمو میرنجونه .از بس با حرفاش داغونم کرده کارم ب دکتر اعصاب رسیده و روزی ۴تا قرص خوردن الان بعد ۱۵ سال باید مثل یه بچه ی ۶ساله پا ب زمین بکوبم تا اجازه بده برم خونه مامانم خسته شدم از بس واسه همه چیز جنگیدم 😔😔😔خستم ام خدااااااااا💔💔💔
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
هر سال من باید یاد آوری کنم ک امروز سالگرد ازدواجمونه هرچند بعدشم هیچ حرکتی نمیزنه تولدم یادش نمیونه من چه انتظاری دارم ک سالگرد ازدواجمون یادش بمونه . دلم میخاد بخوابم و دیگه بیدار نشم😔💔
خب بالاخره هرکی یه ایرادی داره دیگه حالا مثلا چی بهت میگه؟
هربار ک میخام برم خونه مامانم میگه چخبره بابا مگه باید خبری باشه خودش هر روز مامانشو میبینه با خواهرامم ک میگه خوشم نمیاد رفت و آمد کنی با اینکه همه کارامو انجام میدم و تمیزم همش میگه زندگی کردن بلد نیستی دو تا بچه دارم همه کاراشونا خودم انجام میدم کارای مدرسه پسرم دکتر بردن پارک بردن همش دلش میخاد ازم ایراد بگیره
[QUOTE=2665557]خیلی حال روحیم بده دارو مصرف میکنم اصلا انگیزه هیچ کاری رو ندارم
حتما نیازی نیست شوهرت بهت توجه کنه تا حالت خوب باشه ، خودت ب خودت توجه کن برای خودت بخند ، اون همینطوره ولی وقتی در قید و بند ی سری چیزا نباشی راحتری ، وقتی ب خودت توجه کنی کم کم اونم نظرش تغییر میکنه