سلام یه من رفتم جای دعا نویس به خاطر حالم بعد الان سه جلسه رفتم یه چیزایی شده نمدونم بگم یا نه ولیییییی هر کی هر چی میدونه واقعا بگه چون حالم خوب نیس حالا مجبورم بگم اینجا ولی میگم من جلسه اول رفتم گفت مشگلتو بگو اینا گفتم بعد مامانمم گفت برو بیرون بعد از خودم پرسید بعد گفت بگو مامانت بیاد تو بعد طالع گرفت کتاب باز کرد طالعم خوب بود بعد یه عالمه داستان گفتو داستان های قرانیو اینا یه عالمه دعا هم دور و برش رو کاغذ نوشته بود برای بقیه ریخته بود دورش ولی چیزایی که رو کاغذ بود خطش قرآنی بود همه جلسه دوم که رفتمو توی قسمت بعدی میگم