مادرم چهار سال عقد بوده یکی عمه ام که گفتم مطلقه بوده همون موقع برگشته بود خونه مادر بزرگم
اونو مادربزرگم و پدربزرگ پدریم همشون باهم مادرمو اذیت میکردن الان بابام بزرگم فوت شده عمه ام سر خونه زندگی خوش و خرم و شاد تازه هر روز داره با مادرشوهرش و خواهر شوهرش که کنارش زندگی میکنن سر کوچک ترین مسایل دعوا میکنه شوهرشم پشتیبانی میکنه تازه گفتم از این شوهرش بچه دار هم نمیشه باور کن جرات نمیکنن بهش بگن بالا چشمت ابرو
تو عقد که اینجوری مادرمو اذیت کردن الان سر پیری هم این جوری دارن اذیت میکن ناراحتی مادرمو میبینم اتش میگیرم خدا هم صدای مارو نمیشنوه 😭