من واقعا تو دوستی خیلی خوبم خیلی به فکر دوستامم از دل و جون براشون مایه میزارم همیشه
ولی اون همش میخواد با اونا باشه البته اونیکی دوستم که میگم برخوردش باهام بهتره اوایل خیلی مخالف بود با ردیف عقبیا میگفت اینا بی ادبن دارن سحر (همین دوستم) رو هم بی ادب میکنن (سر حرفای همینا بدون مشورت با دوست صمیمیش رفت تو رابطه آخرشم طرف آدم درستی نبود باهاش کات کرد ولی فرض کنین به دوست صمیمیش چیزی نگفت ولی به اون ردیف عقبیا گفته بود)
من خودمم ازشون خوشم نمیومد اوایل چون حس میکردم دارن دوستمو میدزدن یعنی فکر میکردم بخاطر اوناس که دوستم اینقدر نسبت به من اینجوریه ولی چند وقتیه خودمم با اونا خیلی اوکی شدم الان میفهمم که مشکل از اونا نیست از دوستمه بعد روز به روزم رفتارش باهام بدتر میشه. خیلی حالم بده هر روز دارم گریه میکنم بخاطر این تنهاییم هر روز دلم تو مدرسه میشکنه ولی هیچی نمیگم دیگه نمیکشم واقعا خیلی روم اثر گذاشته شدم یه آدم ناامید و بی حوصله و افسرده. اینقدر دل نازک شدم هرچی هرچی میگه میزنم زیر گریه سریع تحملم کم شده همش بخاطر این برخورداشونه