2777
2789
عنوان

خیلی ناراحتم از زندگی خسته شدم دیگه

2299 بازدید | 26 پست

سلام دوستان 

واقعا خیلی دلم پر از غمه فقط می‌خوام درد و دل کنم یکم سبک شم اگه راه حل یا نصیحتی هم داشتین ممنون میشم بهم بگید به همه گوش میدم با دل و جون. 

من خیلی زندگی تلخی داشتم که الان کاری به اتفاقات دیگه زندگیم ندارم چون باید بخاطرشون بشینیم گریه کنیم 

علاوه بر مشکلاتی که تو زندگیم دارم خیلی هم تنهام یعنی یه دوست خوب ندارم بتونم بهش تکیه کنم یا براش از غمام بگم این دردمو بیشتر می‌کنه. همه چیزو از قبل تایپ کردم الان میزارم

دوره ای که مدارس مجازی شده بود من با دوتا از بچهای کلاسمون که قبلش باهاشون دوست نبودم یهویی رابطم خوب شد و صمیمی شدیم قبل از اون رابطم باهاشون کلا تو مدرسه در حد سلام و احوال پرسی بود. البته اون دوتا از خیلی قبل با هم دوست بودن.

به هرحال ما خیلی با هم صمیمی شده بودیم با هم گروه زده بودیم همه کارامونو با هم میکردیم حتی بعضی وقتا از صبح تا شب کلا تو کال بودیم با هم حرف می‌زدیم درس میخوندیم آهنگ گوش می‌دادیم یعنی کلا همه کارامون با هم بود خیلی خوش می‌گذشت واقعا اونموقع درک میکردم دوست چقدر خوبه هرسه تامونم درسمون عالی بود کال هم که بودیم راحت رفع اشکال و این کارا هم میکردیم. اونموقع مدارس مجازی بود

یک سال گذشت رابطمون خیلی صمیمی شد   

به هرحال سال بعدش سه تایی تو یه مدرسه ثبت نام کردیم که باهم باشیم همچی هم خیلی خوب بود تا اینکه مدارس حضوری شد منم خوشحال بودم از دوستی باهاشون. مشکلات من از وقتی شروع شد که رفتیم مدرسه. تو مدرسه اونا همش با هم حرف میزنن میخندن من باید نگاه کنم خیلی نسبت بهم بی اهمیتن البته یکیشون خیلی بهتره ولی یکیشون اصن انگار من وجود ندارم یا یه چیزی ازش میپرسم به زور جواب میده من اوایل فکر میکردم کلا اخلاقش اینجوریه ولی میبینم با اونیکی خیلی خوبه تمام مدت در حال خنده و شوخین منم باید به دیوارا نگاه کنم بعضی وقتا برای اینکه جلوی بقیه بوعلی کلاس کم نیارم الکی میخندم حتی نمی‌دونم دارن درمورد چی حرف میزنن:)

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

 حتی با بچهای ردیف پشت سرمون بیشتر از من وقت میگذرونه مثلا می‌ره باهاشون خنده و شوخی یا بعد از مدرسه میرن بیرون بعد میاد پیش اینیکی دوستم گیر میده که تو هم بیا اون میگه کار دارم ولی ول کن نیست هی اصرار می‌کنه میگه من بدون تو نمیرم اینقدر میگه تا راضیش کنه اونوقت به من حتی نمیگه می‌خوان برن بیرون فقط میبینم که داره به اونیکی اصرار می‌کنه که بیاد بعدش موقع رفتن میگه ما داریم میریم بیرون درصورتیکه خودش میدونه من باید با سرویسم هماهنگ کنم عمدی انگار دور میگه بهم که بعدش اگه من حرفی زدم بگه من که بهت گفتم 

یا مثلا میخوام چند روز دیگه سورپرایزش کنم ببرمش بیرون بعد به یکی ازبچها از همون ردیف عقبیا که خیلی باهاشون گرم میگیره هماهنگ کردم که بیاد بهش بگه بیا بریم بیرون بعد مثلا من بگم نه امروز نریم شنبه بریم یعنی اینحوری نقشه کشیده بودیم که شک نکنه بعد اون دختره اومد گفت بچها میاین بریم بیرون همین دوستم گفت آره بریم بعد یکی از بچها گفت بنظرم شنبه بریم منم طبق نقشه تایید کردم گفتم آره شنبه بهتره منم با سرویسم هماهنگ میکنم یهو همین دوستم برگشت به من گفت تو چی میگی دیگه یعنی مثلا میخواست بگه به تو چه تو کجا میخوای بیای واقعا دلم شکست چون جلوی بچها هم بود خییلی کم آوردم🙂

من واقعا تو دوستی خیلی خوبم خیلی به فکر دوستامم از دل و جون براشون مایه میزارم همیشه

ولی اون همش میخواد با اونا باشه البته اونیکی دوستم که میگم برخوردش باهام بهتره اوایل خیلی مخالف بود با ردیف عقبیا می‌گفت اینا بی ادبن دارن سحر (همین دوستم) رو هم بی ادب میکنن (سر حرفای همینا بدون مشورت با دوست صمیمیش رفت تو رابطه آخرشم طرف آدم درستی نبود باهاش کات کرد ولی فرض کنین به دوست صمیمیش چیزی نگفت ولی به اون ردیف عقبیا گفته بود)

من خودمم ازشون خوشم نمیومد اوایل چون حس میکردم دارن دوستمو می‌دزدن یعنی فکر میکردم بخاطر اوناس که دوستم اینقدر نسبت به من اینجوریه ولی چند وقتیه خودمم با اونا خیلی اوکی شدم الان میفهمم که مشکل از اونا نیست از دوستمه بعد روز به روزم رفتارش باهام بدتر میشه. خیلی حالم بده هر روز دارم گریه میکنم بخاطر این تنهاییم هر روز دلم تو مدرسه می‌شکنه ولی هیچی نمیگم دیگه نمی‌کشم واقعا خیلی روم اثر گذاشته شدم یه آدم ناامید و بی حوصله و افسرده. اینقدر دل نازک شدم هرچی هرچی میگه میزنم زیر گریه سریع تحملم کم شده همش بخاطر این برخورداشونه

عزيزم رابطه ي مجازي همينه ، آدما رو تو زندگي واقعي بابد شناخت ، اين دوستت اونقدر بي جنبه اس كه دو تا بچه هاي عقبي كلاسو ديده از خود بيخود شده و تاثير پذيرفته ، به نظرم تو طول موج شما نيست ، بهش كاري نداشته باش و دنبال دوست ديگه باش ، ايني كه من ديدم تو يه فاز ديگه اس ، دوست محسوب نميشه

عزیزم اشتباهت اینه که زوم کردی روش،بیخیال وقتی انقد بی اهمیته نسبت بهت وقتی جلوی بچه ها ضایت میکنه ینی شایستگی اسم دوست رو نداره بیخودی خودتو ناراحت نکن چون لیاقتت دوستای واقعی هستن عزیزم. خودتو  اذیت کنی تو درسات هم ضعیف میشی. بی محلی کن و کاری کن انگار به هیچ جا حسابش نمیکنی حساب کار دستش میاد. تا میتونی با بچه هایی که میدونی رفتار مودبانه ای دارن مهربونی کن جذبت میشن.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792