واقعا عصابم خورده نمیدونم چیکار کنم 😔😔شوهرم هر چی برایه خونمون میگیره برایه مادرشوهرمم میگیره اگه شده یک نوشابه بگیره برایه مادرشم میگیره در حالی که مادرش زیادندار نیستو هر ماه یک مانتو برایه خودش میگیره و منی که فقط عیدا مانتو میگیرمم هر شبم شوهرم میره بهش سر میزنه اگه یک شب سر نزنه مادرش میاد خونمون سر میزنه بهش حالا به هر بهونه که شده ...دیگه خسته شدم انقد بهم وابسته بودن که با وجود مخالفت من بازم خونه کنار مامانش گرفت از شانس منم تو یک طبقه هستن خدایا دارم دیووونه میشم نمیدونم چیکار کنم امشب دیگه با شوهرم دعوام شد گفتم باید برام طلا بگیره چون تو عروسی طلا نگرفت برام گفتم باید یک النگو بگیری برام
نمیدونم وجود داری یا دارم توهم بارداری میزنم امیدوارم باشی منو از تنهایی در بیار من از ته دلم دوس دارم تو وجودم باشی قول میدم تا اخر عمر از مراقبت کنم دوست دارم از طرف مامانی
هنوز خیلی چیزا هست که واقعا ناراحتم میکنه مثلا حتما باید صندلی جلو ماشین بشینه یا مثلا مادرش تو همه کارایه خونم دخالت میکنه
نمیدونم وجود داری یا دارم توهم بارداری میزنم امیدوارم باشی منو از تنهایی در بیار من از ته دلم دوس دارم تو وجودم باشی قول میدم تا اخر عمر از مراقبت کنم دوست دارم از طرف مامانی