2777
2789

من از دیشب اومدم خونه بابام چون شوهرم رفته مسافرت کاری تا دو سه روز دیشبم گیتار خریدم خونه بابام البته بدون اطلاع شوهرم قراره بذارمش خونه بابام استفاده کنم چون خودش اجازه نمیده ولی من خیییلی عاشق گیتارم.

حالا خواب دیدم با مامانم و داداشام رفتیم خونه خودم دیدم خونم خیلی تمیز شده تعجب کردم موقعه وارد شدن یهو مادر شوهرم زد به کمرم صدام کرد برگشتم بهم گف من خونتو اینقدر تمیز کردم داشتم دنبال یه چیزی هم میگشتم گفتم چی گف تویِ خونتون یه طلسمی هس ک با مرده درست کردن خیلی خطره باید تو خونه خیلی زود پیداش کنیم یه کسی انداخته گف اگ بمونه زندگیت اینطور میمونه و خیلی بدتر میشه .. من انگار یه حسی داشتم ک بهم میگف واقعیته و میگفتم پس از اینه ..

گذشت یه چیزایی پیدا میکردیم پاره پوره میکردیم ولی اصلی رو پیدا نکردیم.. تا شوهرم اومد دقت کردم داداشم گیتار با خودش آورده سریع قایمش کردم شوهرم شک کرد .. اونجا جاریم و دختر عموش بودن دختر عموش خیلی دختر خوبیع خوش صحبت و اجتماعی بهش گفتم بگیر با خودت ببر دستت باشه شوهرم بدونه واسه خودته موقعه ایی ک هم شوهرم ازش سوال کرد این چیه و یا مال کیه خوب پیچوند خوشحال شدم تو خواب 😂

یعنی چی 😐

چرا نمیزاره گیتار داشته باشی؟!

قبلا بهم قولشو داده بود حتی گف میبرمت کلاس الان ک وقتش رسید میگ دوست ندارم زشته واست دوست ندارم زنم گیتار بزنه با اینکه من میگمش بابا نمیذارم کسی بفهمه پیش کسی هم‌نمیزنممم فق بخریم گف ن تا خودم سريع پول جمع کردم خریدم 🥺😍

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792