این شهری که هستیم در آذربایجان غربی هست... خانواده شوهرم اینجاست آب و هواش خوبه.... شوهرم پدرش توب روستا خونه و باغ و زمین داره ولی تو مدتی ک ازدواج کردم اومدم اینجا هیچ خیری از پدرشوهرم نرسیده به ما.... همش توی نداری و سختی بودیم...
از این مشکل در میایم میریم تم مشکل بعدی... نمیگم محتاج شدیم و هیچ خوشی نداشتیم درامد متوسط بخور نمیر و زندگی عادی ولی بدون هیچ پیشرفت و قدم بعدی همش در جا زدن...
فقط الان مشکلم اینه نکنه بریم اونجا و بازم شانس نیاریم... شوهرم نتونه ب اب و هوای اونجا عادت کنه... چون اونجا میریم همیشه مریض میشه... میترسم برم و پشیمون بشم...