ببین اینو کسی میگه که شش ساله از عقد و عروسیش میگذره
و از این شش سال پنج سالش و درگیر بودم
بیشترین علت درگیری هم زبون خودم بود
مثلا مادرشوعرم برمیگشت میکف عروسم میخوام بیارم پیشم .خودم برم بگردم .توهم مراقب خونه مون باش
من برمیگشتم میگفتم مگه منو بر نگهبانی آوردی
الان باشه سکوت میکنم و کارخودمو میکنم
اون حرف من یه درگیری ایجاد میکرد
یامنمیرفتم خونه مادرشوعرم .اون از عمد یهو وقتی من و شوهرم میرفتیم اتاق در باز میکرد میومدتو .اخم میکردم و حالت بی محلی بهشون .درحالیکه می تونستم شوهرم پر کنم که بامادش برخورد کنه یا میرفتم خونه مادرشوعرم .همینکه وارد میشدم جواب سلام منو نمی داد و اخم میکرد ینی برچی اومدی . این درحالی بود که من هفته ای یه بار هم نمیرفتم .شاید ماهی یه بار میرفتم خونه شون بعد این قدر سیاست داشت جلو شوهرم وپدرشوعرم وقتی میومدن برمن اسپند دود میکرد .منم تحت تأثیر اون رفتار اولیه حالم بد بود وتوقیافه بودم تقریبا دوسال بعد .ینی بعد عروسیم به شوهرم گفتم باهم وارد خونه مادرت میشیم که ببینی چه برخوردی باهام میکنه اولش .
همینکه من وارد شدم .فک کرد طبق معمول شوهرم داره ماشین پارک میکنه من زودتر وارد شدم بهم اخم کردو جواب سلاممو نداد .شوهرم وارد شد ودید که مادرش اخم کرد.مادرش هل شد وخیلی ضایع برگشت منو بغل کرد 🤣🤣🤣
شوهرم اونجا مادرشوشناخت .کاش اولین بار که اخم مادرشوعرم میدیدم .میگفتم مادرجان چیزی شده ناراحتین .سلام منو انگار نشنیدین یا همون اول به شوهرم میگفتم باهم بریم داخل جای اینکه دوسال .اون منو تو تنهایی تحویل نگیره ومن بی سیاست توجمع و پذرشوعرم برگرده به مادرم بگه دخترت ماروقابل نمی دونه وغیره
الان فهمیدم ذره ای سیاست خوبه
سیاست داشته باش
توهر موقعیتی بهترین ومنطقی ترین راه روانتخاب کن
شوهر تو بدون خانواده ش تورو تحویل نخواهد گرفت .تجربه کردم که میگم
یا تو مراسمات نباشن همه میگن ببین چه ایرادی داره که نمیان