منم هفده سالمه میدونی وقتی من فقط از رو احساسم گریه کردم من بهش گفتم من دوست دارم گوشی رو قطع نکن لطفا گفت شماره منو بگیر حذف بکن بهش پیام دادم گفتم من نسبت به تو حس دوست داشتن پیدا کردم تو چرا اینجوری کردی به من گفت بیخیال شو گفتم وقتی میخواستی ازدواج کنی چرا گفتی من دوست دارم عاشقتم چرا گفتی بیا رفیق بشیم میگه من کی گفتم بیخیال شو خانم محترم
میدونی الان که فکر میکنم میگم چقدر دیوانه بود همون چه بهتر که نیومد تو زندگیم معلوم بود خیلی دروغگو و دورو بود
گفت مادرم مریضه باید ازدواج کنم