مامانم وقتی مدیر مدرسه بود یه دانش اموز داشت بعد فهمید منشی بابامه با هم دوست شدن و اینا بعد خانومه شوهرش از اول زندگیش شاگرد مغازه بود تا الان خودش دیپلم داشت رفت درس خوند لیساسن گرفت با وجود اینکه همش سر کار بود مرتب کار میکرد دوستای پولدار پیدا میکرد پولاشو جمع میکرد باهاشون سفر میرفت از شوهرش بخاری بلند نمیشد که خودش جمع کرد خونه گرفت بعدش ماشین گرفت حالا داره ماشینشم عوض میکنه
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ 🤍 ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
با وجود کلی سختی همیشه روحیمو حفظ کردم تا به جایی ک حقمه برسم ک تا الان نصف مسیرمو رفتم
همیشه کتاب انگیزشی میخونم
همیشه ب پوستم میرسم ب خودم میرسم
برا خودم ارزش قائلم اولویت اول زندگیمم
و در آخر خودتو دوست داشته باش همین :)
زندگی کردن تو دنیا بدون داشتن آگاهی مثل پرسه زدن تو کتابخونه بدون لمس کتاب هاست :)))) گیر کردم بین جنگ ازلی قلب و مغزم <<<<<< ? کساییی ک تاریخ رو فراموش میکنند محکوم ب تکرار اون خواهند شد://// تاپیک های اولبرا من نیس*****کاربری برای دونفره :))))
خودم سختی زیاد داشتم الان مشکلات دارم ولی به خودم میرسم به سلامتی اهمیت میدم واز جنگ و دعواپیشگیری میکنم به نظرم تنها چیزی که از این دنیا با خودمون میبریم آرامشی هست که به روح ور وانمون میدیم
خود من،،،با گیر و دار شوهر و اقوامش و دخالت هاشونو و بی محلی شوهر به منو بچهها و دست به زن های اوایل زندگی و کوچ کردن از این شهر به اون شهر ب خاطر شغل،و، ،،،،باز ورزش و آرایش و تفریح و رقصو موسیقی م سر جاشه و خوب میگردم به پوستم میرسم هم سن شوهرم هستم ۴۲سال ولی هر کسی دیده گفته من ۳۰بیشتر نمیخورم،